لایکهای پست
چالش هفته (چالش ۲۳ : نجات یک داستان!)
تعداد کل لایک ها: ۵۱
مرا بخوان...
اَلْـحَـمْـدُلِـلَّـه
دوستدار نوشتن :)
علاقمند به دیجیتال مارکتینگ و استارتاپ، علاقمند به روانشناسی و مسائل اجتماعی
یلدام،عاشق لطافت شکوفه های گیلاس و نرمی کاهی کتاب و زیبایی مسحور کننده ی ابر ها☁️یه آدم معمولی که در تکاپوی بهتر شدنه✨
اون تار موت، یعنی آخرین ریسمانمون
«روباه چیزهای زیادی میداند، جوجه تیغی اما فقط یک چیز میداند، یک چیز خیلی مهم!»
(آرکیلوکوس)
وقتی تو گریه میکنی شک میکنم به بودنم...
من یه ببعی گوگولیم، تو چی؟
«بستیم چو از رد و قبول دگران چشم،تشریف قبول نظر یار گرفتیم»اکانت اصلیِ مسدود:https://virgool.io/@yegane_yekta
در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
یه آدم معمولی،که خوندن ونوشتن رو دوست داره، والبته خندیدن:-)
Aleph@mihanmail.ir
جستجوگر، کمیت مهمتر است
گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
قسم به قلم و آنچه می نویسد.
هر شروع یک پایان دارد و این اکانت به پایان خود رسید
وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ
آسیه هستم . سرگرمیم سریال کره ای دیدنه . گاهی کتاب هم میخونم . ~https://acieimnida.blog.ir/اینستام : amnesiatext
...نَکنَد فِکر کنی در دلِ منْ دریاٰیت نیستْ _ جِنسْ دریاٰیت با اَشکانَم یکیست!...
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار ?
It is an unpopular opinion, but I am surrounded by the idiots.
کانال تلگرام : MyDifferentNameChannel
شهروند انسانیت📚📚
نویسنده ی؛ داستان های کوتاه ومینمال
یه برنامه نویس ساده که از تجربیات و آموخته هاش می نویسه
...
مترجمی که دوست داشت نویسنده باشد اما معلم است.
من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
وقتی خیابونا جا مردم شده پر پلیس
میخونم، مینویسم و مادری میکنم❤️
توسعهدهنده موبایل و علاقهمند به خوندن و نوشتن
و عشق ضمیری پیوسته در انتهای نام توست...
«سائر»/ ثبت خویشتن / https://t.me/Andarooni
دانش آموز فلسفه و روانشناسی/ کمی در اعماق جان
آرشیوی برای «ماریان»
کنکوری، شیفتهی برق و الکترونیک، تازه وارد
اینجا ترمینال ذهن منه! ?
همین که چمدانت را برمیداری همه میپرسند میخواهی کجا بروی؟ اماوقتی یک عمر تنهایی هیچکس ازتو نمیپرسد کجایی!، انگار همین چمدان لعنتی تمام ترس مردم از سفر است هیچکس از تنهایی تو نمی ترسد!
پری که خود را به باد ها سپرده است
باید از هر خیال،امیدی جُست _ هر امیدی خیالی بود نخست:)!
ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی جز استخوان و ریشه ای!
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه / هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد...خدایا ! خودت منو بپذیر.
دراینجا از همه چی باهم صحبت می کنیم و داستان می خوانیم.خزعبلات شاید یک 'نویسنده'
دوست دار پیشولا 🐾🔥