چالش هفته: چند تا کپی لطفا ! + نقطه عطف

۲۵ آذر ۱۴۰۲

موضوعات چالش هفته

همینطور که می‌دونیم هر کسی میتونه یه چالش راه بندازه، و پست دختر مهتاب یه چالش جالب بود: چند تا کپی لطفا ! ، می‌تونید پست رو بخونید و دربارش بنویسید، ممنون.
در واقع این چالش هم از دل همون پست اومده بیرون.

بذارین اینجوری بگم، امروزه اگر قراره باشه از کلمه «ادبیات روسیه» استفاده کنم چه اسامی‌ای توی ذهنتون میاد؟ بدون شک اگر ادبیات روسیه رو دنبال کرده باشید محال ممکنه که اسم نیکلای گوگول به گوشتون نخورده باشه، همین تعریف فیودور داستایفسکی برای نشان دادن بزرگی و ابهت نوشته‌های گوگول کافیه: «ما همه از شنل گوگول درآمده‌ایم.»
شنل نام کتابی از گوگول هست.

اما این بزرگی به همین سادگی‌ها هم به دست نیومده، به این قسمت خوب توجه کنید:

او در ۱۸۲۹ منظومهٔ هانس کوشِل‌گارتِن را به چاپ رساند. این کتاب با موفقیتی روبه‌رو نشد و تقریباً تمام نسخه‌های آن را خود گوگول خرید و آتش زد. این ناکامی، نویسندهٔ نوپا را نسبت به ادبیات دلسرد کرد، ولی سرخوردگی او طولانی نبود. در سالهای ۱۸۳۱–۱۸۳۲ داستانهای منثور شبهایی در قصبهٔ نزدیک دیانکا منتشر شد و تحسین الکساندر پوشکین را برانگیخت.

ما همگی‌مون باید نقطه عطفی رو به دست بیاریم، باید از یک جا به بعد بتونیم که پیشرفت کنیم، من زیاد از مفهوم ریاضی نقطه عطف سرم نمیشه اما توی زندگی به نظر من لزوما نقطه عطف اون نقطه ای نیست که آدم توش یه موفقیت کسب میکنه و این باعث میشه که اتفاقات خوب بعدی بیفته، به نظر من نقطه عطف اون نقطه‌ای که آدم وقتی بهش فکر میکنه دیگه نمی‌تونه آروم بشینه، نقطه‌ای که آدم به یاد میاره کجا بوده و قراره به چی تبدیل بشه.

شاید نقطه عطف گوگول همون روز(شب) بوده که کتابهاش رو آتیش زده، یه لحظه تصور کنید، توی اون زمان خودش بوده و خودش و اینکه داشته کتاب‌هایی رو آتیش میزده که براشون زحمت کشیده بوده، ما نمی‌دونیم توی اون لحظه به چی فکر می‌کرده اما آیا نمی‌شه گفت که اون اتفاق هیچ وقت از جلوی چشمای گوگول حذف نشده؟ نمیشه گفت همیشه اون اتفاق براش زنده بوده؟.

شاید نقطه عطف ما اون نقطه ای باشه که درجا زدیم، شکست خوردیم و به شب رسیدیم، نقطه عطف زندگی شما چیه؟ یا اینکه نظرتون درباره نقطه عطف چی میتونه باشه.