چالش هنوزم که هنوزه...

خب میدونید که حوصلم سر رفته؟ تعطیلات لعنتی. همیشه از جمعه ها بدم میومد. حالا که دیگه نور الا نوره. واقعا نیاز بود این میزان تعطیلات برای یه عید کوچیک؟! میدونم اکثرا مخالف این صحبت هستید. خودم هم احتمالا در یه حال و هوای دیگه مخالف حرف خودم میشدم. اتفاق بدتر اینه که هیچ حرفی برای نوشتن ندارم. بدتر از این نمیشه. در نتیجه تصمیم گرفتم برای سرگرمی دست به دامن چالش ها بشم. حقیقتا خیلی ایده جذابیه که مشتراکاً در مورد موضوع خاصی مینویسید و به هم ایده نوشتن میدید. از یکی از چالش ها خوشم اومد اما نمیدونم چرا بعد از اینکه تصمیم گرفتم در اولین چالش عمرم شرکت کنم ، پشیمون شدم. اما حالا میخوام اینجا، در یادداشت های گوشی اینکارو انجام بدم. ممکنه این نوشته انتشار پیدا نکنه و فقط گوشه ی یادداشت های گوشیم بمونه و ممکن هم هست به سرم بزنه و پستش کنم. به هر حال مینویسم. تا پایان نوشته نتیجه مشخص خواهد شد.
چالش مورد نظر هست :«هنوز هم که هنوزه...» کلا ادامه ی چیزی رو نوشتن خیلی باحاله. از هر چیزی که خلاقیت آدمو به چالش بکشه خوشم میاد. خنده داره اگه بگم جرئتش رو نداشتم به سوالات عجیب چالش ها جواب بدم و برای بیشترشون جوابی نداشتم. مثل هر آدم درون گرایی که زیاد دوست نداره ازش سوال بپرسن? اما در مورد این چالش دست آدم بازه. چالش های «هنوز هم که هنوزه» ی بقیه کاربرای خوش سلیقه رو خوندم و از پست چالش ترکانی؛ هنوزم که هنوزه.... بیتا حسینی نژاد عزیز خیلی خوشم اومد (به عبارتی مور مورم شد از میزان قشنگ بودن)
اره خلاصه که دیگه میخوام بنویسم :)))
  • هنوزم که هنوزه اینقدر آروم کتاب میخونم که موعد کتابخونه تموم میشه.
  • هنوزم که هنوزه اگه بهم بگن درس بخون لجبازی میکنم و نمیخونم تا حرف خودم باشه?
  • هنوزم که هنوزه بلد نیستم برای شروع گفت و گو پیش قدم بشم.
  • هنوزم که هنوزه دلم میخواد یه کتابخونه بزرگ داشته باشم و همه کتابهای دنیا رو بخرم بزارم توش.
  • هنوزم که هنوزه میرم جلو آینه بعد میگم چرا بعضی موقع ها دماغم پهنه بعضی موقع ها نیست؟(???‍♀️)
  • هنوزم که هنوزه زبان انگلیسی رو شروع نکردم.
  • هنوزم که هنوزه شارژرو یادم میره از پریز بکشم.
  • هنوزم که هنوزه یادم میره قرص بخورم.
  • هنوزم که هنوزه از بوی عود بدم‌ میاد و سر درد میگیرم.
  • هنوزم که هنوزه وقتی میرم تو یه پاساژ که تا ته اسپری رو خالی کردن اونجا میزنم بیرون و هیچی ازشون نمیخرم.
  • هنوزم که هنوزه نمیدونم چطوری مامانا اینقدر در حرص در اووردن ماهرند.
  • هنوزم که هنوزه نمیدونم بقیه چطوری فیلم با زیرنویس میبینن و اینقدر تند تند میخونن و هم زمان به تصویر هم نگاه میکنند. (من نصفه جمله هام لنگ در هوا میمونه بقیشو خودم حدس میزنم.)
  • هنوزم که هنوزه دقیقه نود همه کارامو انجام میدم و هر بار خودمو فحش میدم.
  • هنوزم که هنوزه نفهمیدم چطوریه که آدم هم دوست داره یه کاری رو انجام بده هم حالشو نداره. (کل زندگیم در این حالت متوقف شده.)
  • هنوزم که هنوزه میگم جو توی زنان کوچک باید با لاری ازدواج میکرد.
  • هنوزم که هنوزه خواب هام فیلم سینمایی اند (دیشب خواب میدیم دارم دنبال پدر واقعیم میگردم. تازشم بابای واقعیم شاعر و نویسنده بود. کارگردان هم بود. به خدا راس میگم? فامیلش فراهانی بود? دوستان فراهانی ها خودشونو معرفی کنند من خانواده واقعیمو پیدا کنم.)
  • هنوزم که هنوزه هر چی دوست ندارم برام خوبه و هر چی دوست دارم برام بده.
  • هنوزم که هنوزه هر کاری میکنم هنزفری از تو گوشم در میاد.
  • هنوزم که هنوزه خانواده فکر میکنند وقتی میرم توی اتاق و درو میبندم دارم بر علیه همه ی انسان های کره زمین توطئه میچینم.
  • هنوزم که هنوزه میگم اگر کنکور قبول نشم، کارتن خواب میشم اما دوباره کنکور نمیدم.
  • هنوزم که هنوزه نمیتونم در مکان عمومی تنهایی چیزی بخورم.
  • هنوزم که هنوزه نفهمیدم چرا وقتی دیرت شده اتوبوسها نمیان و تاکسی هم پر نمیزنه.
  • هنوزم که هنوزه چهره آدما رو از دور تشخیص میدم. (یک فردی که پنج سال پیش معلم زبانم بود رو دیدم. تازه نه چهره شو. از پشت سر. به جان خودم هنوز همون مانتو پنج سال پیشو پوشیده بود، با همون مقنعه، همون دستکش های مشکی، همون کیف و همون کفش های نیم پوت! از چندین متری متوجهش شدم. این در حالی بود که حداقل در سه سال گذشته حتی به این انسان فکر هم نکرده بودم. خیلی ترسناک بود.)
  • هنوزم که هنوزه برنامه روزانه مینویسم و بهش عمل نمیکنم و فردا هم مینویسم و بازم بهش عمل نمیکنم و پس فردا در حالی که میدونم بهش عمل نمیکنم ، مینویسم و بهش عمل نمیکنم.
  • هنوزم که هنوزه هر کی میاد خونمون میپرسه ساعتتون کجاست؟(دوست عزیز لطفا چشماتو باز کن تا ببینی)
  • هنوزم که هنوزه ۲۹ اسفند تنها روز در کل ساله که بهم جوش میزنه.
  • هنوزم که هنوزه کفشهام پامو درد میاره اما من میپوشمش.
  • هنوزم که هنوزه کنترل زمانو یاد نگرفتم.
  • هنوزم که هنوزه همه فکر میکنند وسایل اتاق طبق نظم خاصی چیده نشده اما من اگه چیزی جا به جا بشه میفهمم.
  • هنوزم که هنوزه یه چیز خوشمزه ای که از بچگی دلم میخواست رو پیدا نکردم.
  • هنوزم که هنوزه هزار بار در روز میام به ویرگول سر میزنم ببینم چه خبره با اینکه میدونم خبری نیست.
  • هنوزم که هنوزه از پیدا کردن ویرگول خوشحالم.
  • هنوزم که هنوزه اگه تنهایی برم خرید هیچی نمیخرم.
  • هنوزم که هنوزه خوابم نمیاد.
  • هنوزم که هنوزه دارم سعی میکنم بنویسم اما چیز دیگه ای یادم نمیاد.
  • هنوزم که هنوزه تصمیم دارم در ویرگول بنویسم با اینکه بعضی موقع ها دلم میخواد کلا حذف کنم و بشینم گریه کنم??
  • هنوزم که هنوزه هام ته کشید. تا درودی دیگر بدورود