چالش 24؛کلمات شیرین کودکانه

به نام خدای دوست داشتنی?

این بار میخوام ازبچه ها بنویسم?

این فرشته های گوگولی که خدا به ما می‌سپره تازحمت بزرگ کردن وتربیتشون را عهده بگیریم.به شخصه حس میکنم این بزرگترین وپرافتخار ترین مأموریتی هست که میتونی توزندگیت داشته باشی.مأموریتی که ازطرف شخصی بسیار بزرگ به آدم محول شده.تازه وقتی به بزرگی واهمیت این مأموریت پی میبری که یادت میاد خداچقدر بنده هاش رادوست داره. چند تایی ازهمونهایی راکه خیلی دوست داره وبانهایت عشق خلق کرده رادرنهایت اعتماد به تو می سپره ومیگه:

ای مادر، این بنده ام دست شما امانت، مراقبش باش، از شیره ی وجودت پرورشش بده، بهش مهربونی کن، بزرگش کن، کمکش کن تاخلیفه ی من روی زمین بشه.

ای پدر، این بنده ام تقدیم به شما. دست شماامانته،مراقبش باش، پشتوانه اش باش،روزی اون راازدست توبهش می رسونم. امانتدار خوبی باش. این آدم قراره خلیفه من روی زمین باشه.صبورانه کمکش کن.

وقتی بااین دید به بچه هامون نگاه میکنیم، چقدر ازداشتنشون به خودمون افتخار میکنیم. چقدر بیشتر تلاش میکنیم تا بتونیم مأموریت بزرگمون رابه بهترین شکل ممکن انجام بدیم.این مأموریت پرافتخاره اما خیلی سختی هاداره. نگرانی داره. استرس داره. چالش داره. امــــــا شیرینی هم داره.شیرینی های بچه ها خیلی زیاده ولی من به چند تاییش که ازنظر خودم خیلی خوبند اشاره ای میکنم.

1- بوی خوب نوزاد:

اگر ازمن بپرسند معصومیت چه بویی داره، میگم بوی نوزاد

حلما  لحظاتی بعداز تولد
حلما لحظاتی بعداز تولد


2- دست وپای بچه ها اززیبایی های بسیار بزرگ دنیاست

مگه داریم ازاین قشنگتر؟! ??

3-هنرنمایی های بچه ها

وقتی دختر چهارساله ات تورابامانتوو کیف وکتاب میکشه که ازمدرسه برگشتی، اونم اونقدر خندان که تادندان آسیای تو رامیکشه باید چقدر ذوق کنی!؟


یاوقتی پسر 5ساله ات به این قشنگی یه صحنه تصادف رانقاشی میکنه اونم بدون کپی برداری


چندتاازنقاشیهای کودکی بچه هام:

پلیس شجاعی که دزد گنجها رادرشب دنبال میکند. صورت بدجنس دزد راخارج ازکادرصورت خیلی خلاقانه کشیده?
پلیس شجاعی که دزد گنجها رادرشب دنبال میکند. صورت بدجنس دزد راخارج ازکادرصورت خیلی خلاقانه کشیده?



اولین نقاشی حلما در3سالگی?
اولین نقاشی حلما در3سالگی?




4- حرف زدن بچه ها:

این خداییش ازهمه بامزه تره. اونقدر حرف زدنهای غلط وغولوط بچه ها شیرینه که گاهی درجمع فامیلی به مفرح ترین سرگرمیها تبدیل میشه وبه اندازه ی یک استنداپ کمدی حرفه ای ازهمه خنده میگیره. اونقدر جذاب وشیرین که گاهی وقتی ادا کردن درست کلمه ای رایاد میگیرند خودخواهانه ودرنهایت بدجنسی تودلت میگی کاش هنوز غلط ادا میکرد. من توی یک سررسید قدیمی که کلی هم کهنه شده تعدادی ازشیرین کاریهای بچه ها اعم از نقاشیهای قشنگشون یا دستخط های اولیه شون راچسبوندم. انتهای این سررسید کهنه توصفحاتی بعضی ازکلمات شیرین ازبچه هام رایادداشت کرده ام. گاهی خوندن اونها هم برای خودم وهم برای بچه ها وهمسرم به یک سرگرمی جذابی تبدیل میشه که باهرکلمه اش یک خاطره پیش کشیده میشه. مثلا وقتی باکلی ذوق به خانواده خودم وهمسرم میگم هانی یاد گرفته صلوات بفرسته وپسرم باافتخار میگه «اللهم دادی دی دی مُمَمّد دادی دی دی مُمَمّد» (اللهم صل علی محمد و آل محمد)?

یاوقتی پسرم موقع خداحافظی ازداییش دست راستش رابه نشانه لوتی گری وارادت بالا میبره ومیگه «دایی چاتِلِتیم بده بالا» (دایی چاکرتیم به مولا)

یاوقتی با کلی ذوق به جاری کوچکم میگم هانی یاد گرفته بگه زن عمو الهام واون باخوشحالی به زن عموش میگه «سَبَدو لیلام» وهمه ازخنده میترکند?? پس چرامن فکر کرده بودم اون خیلی خوب زن عموش راصدا میزنه؟!

اما دخترم شیرین زبونی اش خیلی بیشتر بود. صفحه ای پروپیمون ازکلمات شیرینش درسررسیدم به یادگار مونده

شلوار?:باجال

دمپایی?:دابدی جی

تلویزیون?:بیلی جول

اونوَری⬅️:اون بَبیل

بادوم?:گادوم

مریم:بَیَم

منصوره :بَجوجه

مهدی:بَندی

تولد : بَلَدّول

تسلیمم:تسمیلم

باباجون:بابا جول

اومدم :بولَدَم

خوشکل: اوجّل

دماغ ?: آلاپ

خوشمزه?: اوجَجه

واقعا خسته نباشید این قدربادقت ورعایت اعراب سعی کردید کلمات کوچولوییِ دختر منو بخونید ?

چندروز پیش که به خونه خواهر کوچکترم رفتم، اتاق دخترش خیلی به هم ریخته بود. وقتی سرک کشیدم تواتاقش بااون زبون شیرینش گفت : «خاله اتاقم بُمبیده!! ?

گاهی هم به طاخر من یه کارایی میکنه. به طاخر من نقاشی میکشه یابه طاخر من به مامانش کمک میکنه.

چقدر توبامزه ای آوا جونم❤️

روز عید غدیر هم ازبیان شغل آینده ی نهال نوه ی خواهر بزرگم کلی خندیدیم. نهال که سه سال ونیمش هست، برای اولین بار محیط آزمایشگاه رادیده ووقتی برگشته خونه به مادربزرگش گفته: «مامان جون، من فهمیدم بزرگ بشم چه کاره بشم، من میخوام دکتر جیشهای لیوانی بشم!! ?????

وای خدای من! من فدای تو خانم دکتر ?

بنظرتون چرابچه هااینقدر شیرین وبامزه اند؟ من میگم این شیرین کاریای بچه ها مثل یه فنجون چای خوش عطر وطعمه که خدا کنار زحمتهای پدر ومادرها بهشون میده که خستگیشون دربره?

شماهم اگر نظری دراین مورد دارید بفرمایید.

یه جمله زیبا از «رابیندرانات تاگور» هست که میگه:

هرکودکی بااین نوید به دنیا میاد که خداهنوز ازانسان نومید نشده.

درآخر هم به قول آقای حامد سلطانی مجری برنامه اعجوبه ها: «الهی آرزوی بچه دارشدن به دل هیچ پدر ومادری نمونه»الهی آمین?