جوانی جویای راه...
کــوله پُشتــیِ یــک کُنکــوری | قسمت سوم
"قسمت سوم: برنامهریزی"
از نظر من کلاً یه کنکوری بدون برنامهریزی فلج محسوب میشه؛ منظورم هم از برنامه ریزی لزوماً ماژیک هایلایت و کاغذ فانتزی یا به قول معروف از این قرتیبازیها نیست؛ شما باید کارایی که قراره انجام بدید رو برای خودتون مشخص کنید، حالا میخواد با خودکار بیک روی یه تیکه مقوا باشه، یا ماژیک چندرنگ و دفتر و برچسب و...
ظاهرش عمدتاً اهمیتی زیادی نداره، مهم اینه که بتونه شما رو راهنمایی کنه، البته اگه فکر میکنید ظاهر بهتر میتونه روی عملکردتون تاثیر مثبت بذاره، خب انجامش بدید.
گوربابای قرتیبازی :)
هیچوقت یادم نمیره، توی مدرسه یکی از بچهها بود، درسش خیلی خوب بود، کنکور دیماه، فیزیک رو 51% زد، (درحالی بود که هنوز تقریباً نصف مباحث تدریس نشده بود) رسماً استاد فیزیک بود؛ توی پایگاه مطالعاتی موقع شروع مطالعه، یه تیکه سفید از کاغذ گوشهی آزمونهای قبلی که بشه روش چیزی نوشت، پاره میکرد و چندتا خطوط ناموازی میکشید و بینشون رو پر میکرد با درسهایی که قراره اون روز یا اون هفته بخونه؛ درواقع برنامه ریزی میکرد.
میبینید؟! پس ذات برنامهریزی مهمتر از شکل و شمایلشه و قرار نیست به کسی که خوشگلتر برنامه نوشته باشه رتبه بهتری بدن، پس زیاد خودتون رو اذیت نکنید؛ این حتی راجع به جزوات هم صدق میکنه، براتون مهم نباشه که خیلی تمیز و مرتب باشه، براتون این مهم باشه که آیا چیزی که در دفتر یا جزوهتون نوشتید رو فهمیدید؟! با عرض پوزش، اگر مرتب نوشتید و دیدید چیزهایی از جروه رو سرکلاس متوجه نشدید، باید بگم اون جزوه بهدرد لای جرز دیوار هم نمیخوره، چون اون مرتبنویسی بیشازحد باعث شده تا شما نتونید درس رو کامل یاد بگیرید. مراقب این موضوع باشید.
شاید بگید کلاً دارم نظم رو رد میکنم، نه اشتباه نکنید، منظورم اینه که یهطوری نشه که به اصل ماجرا، یعنی یادگیری و مطالعه شما آسیب بزنه. این موضوع شاید بهدرد دانشآموزای سالپایینتر هم بخوره.
انواع برنامهریزی
شما نمیتونید اول بسمالله بیاید و برای تمام هفتههاتون تا کنکور همین الآن برنامه بریزید، خیلی خیلی آرمانگرایانه هست، اصلاً نمیشه! شما دوکار باید انجام بدید، از نظرمن دو مدل برنامه برای یه کنکوری بسنده میکنه، البته اسم و تیپبندیشون اهمیتی نداره، مهم کاربردشونه ?
1. برنامهی بلندمدت
خب ما مدرسهمون نمونهدولتی بود و هرسال برای بچهها برنامهی کنکوری هم میچیدن؛ مثلاً تابستون 1401، قرار شد که دوسال دهم و یازدهم بهعلاوهی بخشی از اول سال دوازدهم رو جمع و جور کنیم در حدتوان و قدری که زمان یاری کنه؛ از مهر تا اسفند هم دوازدهم رو پیش ببریم و باقیموندهی پایه رو هم طبق بودجهبندی آزمونی که هرماه میدادیم، جمعوجور کنیم.
پس شما تو این مدل برنامه باید برای خودتون مشخص کنید که توی بلندمدت چیکارهاید و باجزئیات کاری نداشته باشید. میتونید از افراد مختلف، مشاور و امثال اینها کمک بگیرید.
2. برنامهی هفتگی یا روزانه
من و بچههای مدرسهمون، هفتگی برنامه میچیدیم و هرروز رو به چند واحد تقسیم بندی میکردیم.
+ منظور از واحد چیه؟!
خب ما برای اینکه درحین مطالعه، تسمهتایم پاره نکنیم، یک ساعت و ربع مطالعه میکردیم (تست، مطالعه یا هرچیز درسی) و یک ربع الی بیست دقیقه هم استراحت بود. روزایی که کلاس نداشتیم اگه از حوالی 7 صبح شروع میکردیم، تا حوالی 8 شب، ازش میشد 9 یا 10 واحد دراورد؛ حالا این 10 واحد رو ضربدر 75 دقیقه کنید، میشه 12.5 ساعت!
یه نکته خیلی خیلی مهم! مبادا جوگیر بشید و استراحت رو از برنامهتون حذف کنید یا یه دقیقه براش بذارید! مطمئن باشید اثرمنفی داره، ما که به یه ربع الی بیست دقیقه بسنده میکردیم.
+ تایم استراحت چیکار میکردید؟!
خب عمدتاً هرکاری جز درس؛ بچههای تجربی همیشه میرفتن حیاط و بسکتبال بازی میکردن اونم چه خشن! البته مشاورمون ورزش سنگین رو منع میکرد، راست هم میگفت خب، چون بعد از اون ورزش، دیگه کیفیت مطالعه طرف میاد پایین.
بااینحال تجربیا دنبال یه بهونه بودن تا انرژیشون رو یه جا تخلیه کنن، (حق دارن خب، زیست چه کارا که با آدم نمیکنه) بچههای ریاضی هم گوشه کنار باهم دیگه اکیپ گفتگو تشکیل میدادن و یه سری هاشونم میرفتن ورزش. یه سریها هم سریالهایی که قبلاً دیده بودن رو تحلیل و بررسی میکردن...
سعی کنید کاری انجام ندید که ذهنتون رو درگیر کنه، خودتون بهتر میدونید چی براتون بهتره. طوری باشه که برای واحد یا پارت بعدی مطالعه جون داشته باشید.
آهان یه چیزی، شاید بگید مگه شما کجا درس میخوندید؟ ما توی پایگاهمطالعاتی مدرسه بودیم.
اینم بگم، بودن کسایی که پایگاهمطالعاتی نمیاومدن و توی آزمایشیهای سنجش رتبه تک رقمی یا دو رقمی میاوردن.
پس مبادا فکرکنید هرکس که خونه بمونه باخت داده، نه اینطور نیست، مایی که میرفتیم اونجا، چون خونه عواملی باعث میشد نتونیم خوب درس بخونیم، یکی داداش کوچیک داشت، یکی داداش بزرگ داشت (مگه داداش بزرگ هم شلوغ میکنه؟! برای بعضی بچهها دیده شده :) )
اما اگه دیدید خونه محیط مناسبی برای مطالعه نیست، یه گزینهای که خیلیها سراغش میرن، کتابخونهست!
مُنعَطِف باش!
مبادا فکر کنید که بعد از نوشتن برنامهی این هفتهتون، دیگه امضاء خورد پاش که این اقدامات به همین نحو انجام میشه! دربرابر تغییرات و چیزای ناگهانی، آغوش باز داشته باشید.
قرار نیست لزوماً همهی برنامه به نحو احسنت انجام بشه، همیشه هست چیزایی که گند بزنه به برنامه.
آیا میشه جلوی این عوامل رو گرفت؟! نه نمیشه.
پس چیکار باید کرد؟! شما باید بتونید هرلحظه برنامهریز خوبی باشید، یعنی آمادگی داشته باشید تا درصورت بروز هرتغییر و یا مشکلی، برنامهتون رو آپدیت (update: بهروزرسانی) کنید و مثلاً اگه قرار بوده چندتا درس رو توی 7 واحد یا پارت مطالعاتی بخونید ولی الآن فقط 5 تا پارت در اختیارتون هست، بتونید تشخیص بدید که کدوم موارد مهمتره تا اونها رو در اولویت قرار بدید و الباقی رو بذارید برای روزهای بعد.
پس موقع برنامه ریختن، حواستون باشه که ممکنه دستخوش تغییر بشه و همیشه یه گوشهی خالی برای این تغییرات یهویی درنظر داشته باشید؛ این چیزهایی یهویی هم میتونن هرچی باشن، از حوادث ناگوار تا تعطیلیهای اداری و...
فرض کنید خدایینکرده، دست راستتون یا دستی که باهاش مینویسید بشکنه، رسماً برنامهتون به فنا میره یه بخشیش؛ یا همین دیماه 1401، کلاً دوچیز ازش یادمه، تعطیلی بهخاطر آلودگی و کنکوری که دی دادیم.
خب دیماه فصل امتحانات ترماول بود و آخر دی هم کنکور داشتیم، بچهها تو اون برهه زمانی به سه دسته تقسیم شده بودن، کسایی که فقط تشریحی میخوندن، کسایی که فقط کنکوری میخوندن و کسایی هم که هردو رو پیش میبردن (با اون دستهی چهارمی که اصلاً نمیخوندن کاری ندارم)، خب مشکل اینجا بود که برای مثال اگه ما طبق برنامهی امتحانی، فردا امتحان گسسته داشتیم، به خاطرآلودگی هوا تعطیل میشد و برنامهریزی ما از هم میپاچید، هرروز کلی تغییرات ناگهانی... میخوام بگم انتظار و آمادگی چنین چیزهایی رو داشته باشید.
مبادا این آشفتگیها شما رو بهم بزنه و بهونه دستتون بده تا وسط جاده بایستید و بقیه از شما جلو بزنن، شما آماده باشید.
برنامهی غلط، بهتر از بیبرنامگی
این جملهی تیتر بالا رو یکی از رتبه برترهای تجربی سال 96 مدرسه به ما گفت اگه اشتباه نکنم، اسمش آقای علیمردانی بود و رتبش هم دو رقمی شده بود، میگفت به برنامهتون پایبند باشید و مدام از خودتون نپرسید که: فلان کنم؟ یا فلان درس الآن بهتره؟ یا مثلاً رفیقم الآن داره ریاضی میخونه پس منم برم ریاضی بخونم و از این تصمیمات مخرب، میگفت به برنامهتون تعهد داشته باشید. روی بهترین درسی که الآن میتونید بخونید وسواس نداشته باشید و مثلاً اگه با شیمی حال میکنید، اما طبق برنامهتون الآن باید هندسه بخونید که ازش متنفر هم هستید، مبدا بردارید شیمی بخونید؛ اجازه ندید یهسری درسا برن قله و یه سریها هم پایین بمونن... توازن!
زیاد طولانیش نکنم، به عنوان یه جمعبندی، برنامهریزی نه تنها برای کنکور، بلکه توی هرکاری خیلی مهمه، روشش زیاد مهم نیست، به خود طرف بستگی داره، مهم اینه که شما سردرگم نباشید و بدونید که قراره چه کارهایی انجام بدید. دربرابر تغییرات هم آماده باشید تا اگه دیدید برنامهتون بهم ریخته، بتونید سریع اصلاحش کنید.
قسمتهای قبلی این مجموعه:
قسمت صفر
قسمت اول
قسمت دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویای خود را زندگی کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
هایکو با کتاب...
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنای عشق