[در دوره ی تلاش برای ترک ویرگول به خاطر کنکور!]
بهترین ها برای آخرند (چالش اسم و رسم)
راستش را بخواهید، چند مدتی جامه ی انزوا و کنکور بر تن داشته و می خواستم در پیله ی تواضع خود معتبر بمانم.
اما پس از اصرار بیش از حد جناب جوجه تیغی(کار به گیس و گیس کشی رسیده بود) و شاگردان عزیزم(که در ادامه با آنها آشنا خواهیم شد،) تصمیم به پروانه شدن گرفتم.
مجدد تاکید می کنم این نوشته اصلا و ابدا به منظور نعوذ بالله کارهای حرامی مثل خودنمایی یا استغفرالله از روی تکبر نیست.
مقامات و نصاباتِ(!) وی به شرح ذیل می باشند:
۱. دارنده ی رکورد گینس آبیاری گل های قالی با چای در دوران خردسالی
• در این کار آنقدر تبحر داشتم که مادر بنده مقام خطیر ریاست پاکسازیِ فَروش(جمعِ فرش) توسط پاک کننده ی چند منظوره ی اَکتیو(Active) و اسفنج را به وی واگذار کردند.
• گفتنی است که اینجانب در طی این دو سال، ترفیع گرفته و منصبِ کلین آپِ(Clean Up) کتب درسی را کسب کردم. آن هم با چای که ضدعفونی کننده ای گیاهی و کاملا طبیعی ست.
• (البته متاسفانه پس از شست و شوی کتاب کمک درسی فارسی یازدهم و همچنین کتاب درسی زیست دهم، در اتوی آنها ناموفق بودم و کمی چروکیده اند. با این حال اهمیت بهداشت بیشتر از ظاهر است.)
۲. کسب رتبه ی سوم تک نوازی کیبوردِ نمیدانم سالِ چندم در استان
• با بازبینی ویدیوی تهیه شده در این مسابقه، شک کردم که نکند تعداد شرکت کننده ها سه نفر بوده است؟
۳. کسب رتبه ی نمیدانم چندمِ حفظ قرآن در سالِ احتمالا دوم ابتدایی
• به وی دستمال سرِ سبزِ از رنگ و رو رفته، به همراه آینه ی پلاستیکی کوچکی اهدا شد.
• دستمال سر موصوف بیشتر شبیه روسری نوزادِ پسر بود.
• متاسفانه ارگان اهدا کننده ی هدایا به دلیل صرف هزایای کلان در خرید هدیه ها، در زمستان همان سال ورشکست گردید.
۴. ادامه دهنده ی نهضت ملی مسکن
• حضور افتخاری بنده در افتتاح اماکن مسکونی جدید برای بیش از ۴۰ خانوار در تیرماه ۱۴۰۳. (سرپرست برخی از این خانوار ها، شاگردانم بودند.)
• کسب مدال نقره ی مسابقات بین المللی اسکان دهیِ حیوانات با اختلاف ناچیز پس از حضرت نوح(ع).
• متاسفانه تعدادی از این خانوار ها در حادثه ی خونینِ جاروبرقیِ غولپیکر، جان به جان آفرین تسلیم کردند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
۵. کسب مدالِ پلاستیکیِ کشوری در المپیاد شیمی
• خوشبختانه در هر دو سالِ شرکت در المپیاد های دانش آموزی برگزار شده توسط سازمان ملی پرورش استعداد های شَل (به انحصار، سَمپاش)، موفق به کسب مدال پلاستیکی مرحله صفرم المپیاد های شیمی گشتم و به دلیل تلاش برای شناساندن دیگر پَخم.. آم.. نخبگان به سمپاش، به نفع آنها از ادامه ی مسابقات کنارهگیری کردم.
۶. پخش کننده(پرت کننده)ی اطلاعیه با محتوای آگاهی بخش در سال چهارم ابتدایی بین دانش آموزان
• محتوای آن اطلاعیه به شرح زیر بود:
"ای کسی که این نامه را میخوانی، عجب آدم فضولی هستی."
۷. تهیه ی کتابخانه ی کاغذی در حیاط مدرسه ی سال چهارم
• نظافت و شست و شوی کتاب ها همه ساله همزمان با بارش باران صورت میپذیرد.
۸. مجری طرحِ طرحدار کردنِ مانتوی مدرسه
• این عمل توسط دستمال های جا گذاشته شده در جیب های مانتوی وی در ماشین لباسشویی، آخر هر هفته انجام میگردید.
• متاسفانه با مخالفت مادر رو به رو شد.
۹. دریافت تعداد بیشماری "ستاره" و برچسب از معلمان و کارت های هزار و صد آفرین در دوران دبستان
• به ازای حل درست و به موقع هر سوال ریاضی، ستاره ای با خودکار قرمز توسط شخصِ شخیص معلم در دفترمان کشیده میشد.
• به دلیل دوراندیشی و آیندهنگری اینجانب، کارت های صد و هزار آفرین پس انداز شده و همچنان باقی هستند. (با فرض اینکه گم نشده باشند.)
• برچسب های اهدایی همگی بایگانی شده اند.
می خواستم دهمین مورد را بنویسم، اما دیدم هر چه بنویسم، از خصال نیکم کم نخواهد شد و نیز راضی به ارور ۴۰۴ و ۵۰۴ ویرگول به دلیل کثرت کمالات خویش نمیباشم. بنابراین به همین اندک مایه مَتنَکی که شما را حاصل شده، قانع باشید و به زیادت نه حاجتمند. ارادتمند.
این بود کمالات شیخ ما.
پ.ن: لطفا شوخی ها را جدی نگیرید. مرسی، اَه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش هفته: مدیریت بحران روز پدر
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنوزم که هنوزه... ( بالاخره منم به چالش هفته آلوده شدم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسم و رسم من