طراح محصول حاضر، وبلاگنویس غایب.
مهارتهای نرم ضروری برای طراحان و محققان تجربهکاربری
در این مقاله میخواهیم درباره مهارتهای نرمی که هر طراح تجربهکاربری به آن نیاز دارد تا بتواند به یک فرد حرفهای در دیزاین تبدیل شود صحبت کنیم. توسعه این مهارتها در کنار مهارتهای سخت (hard-skills) به شما کمک میکند تا بتوانید به عنوان عضوی از یک تیم بهتر communicate کنید و در آخر نتیجه بهتری را رقم بزنید.
طراحی تجربهکاربری یک کار تیمیست و همانطور که میدانید برخلاف رشتههای برنامهنویسی از همافزایی و صحبت کردن با دیگر هم تیمیها و اشتراک ایدهها، نتیجههای چشمگیر حاصل میشود؛ برای همین فراگیری مهارتهای نرم برای طراحان و محققان امری ضروری است.
در ادامه ۵ مهارت نرم رو با هم مرور میکنیم، من به شما نمیگویم که چگونه آنها را بهتر کنید زیرا راههای بسیار زیادی برای توسعه اینها وجود دارد که سادهترین آن تجربه کردن در کار است، هرچند شما میتوانید با یک جستوجوی ساده در گوگل به نتایج جالبی برسید.
۱. تطبیقپذیری (Adaptibility)
اساسا کار طراحی؛ یک بداههنوازیست؛ به این معنی که در هنگام بداهینوازی دو ساز با یکدیگر، هر دو به صورتی با هم sync میشوند و یک نتیجهی خارقالعاده را رقم میزنند. در طراحی و دنیای tech که با سرعت بسیار زیادی عوامل همچون برنامهریزیها و استراتژیها، موانع، محیطها و تکنولوژی دائما درحال تغییر هستند، تطبیقپذیری یک ضرروت است تا بتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم.
تغییر شاید برای خیلیها از جمله خود من سخت باشد؛ اما تطبیقپذیری یکی از مهمترین مهارتهاییست که باید یاد گرفت، بعد از گذشت زمانی از کار کردن متوجه شدم که فیدبک منفی گرفتن نباید باعث ناراحتی من شود بلکه هر فیدبکی (چه خوب و چه بد) باید برای من یادگیری داشته باشد، فیدبکهای دیگران به شما کمک میکند تا با زاویه دید جدیدی به فرضیات و نتیجهگیریهایتان نگاه کنید و فرصت رشد بسیار خوبیست.
برای بازی کردن یک نقش خوب در تیم، باید مهارت Adaptibility را در خود بالا ببرید.
انعطاف داشتن در کار یکی از ارکان مهم در adaptabilityست؛ برای مثال کار کردن در محیطهای مختلف، کار کردن با نرمافزارهای مختلف و تعصب نداشتن روی تکنولوژی باعث میشه که شما یک فرد حرفهای در کار باشید و کار رو بخاطر سلایق شخصی stop نکنید.
۲. مهارت ارتباط گرفتن (Communicate)
خب بسیار واضح است که این یکی از مهمترین و یا شاید کلیدیترین مهارتهاست اما اینکه ارتباط خوب از چی تشکیل میشود هم بسیار مهم است (شفافیت در تعریف کلمات در تیمها یکی از ارکان مهم برای ساخت ارتباط قویست، برای مثال کار تمام شده از نظر دولوپر با کار تمام شده از نظر مدیر محصول باید یکی باشد، مشخص کردن تعریفها با شفافیت به این امر کمک میکند). با اینکه همه ما این رو میدونیم اما خود من در کار کردن با تیمها متوجه شدم که خیلی جاها نمیتونم درست منظوری که دارم رو به فرد مقابل برسونم، یا که زبان مشترک من طراح با مدیرعامل یک شرکت سنتی یکی نیست.
اینجاست که مهارت تطبیقپذیری به کمک ما میاد؛ ما باید بتونیم با توجه به محیط، سطح دانش و جنس کاری که با افراد داریم مکالماتمون رو تنظیم کنیم. به عنوان طراح، شما باید با سطوح مختلف یک شرکت از stake-holders تا کارشناسان CRM ارتباط بگیرین و خیلی مهمه که سطح رابطهتون رو باهاشون تنظیم کنید.
برای مثال، یکی از بهترین تجربههای من در تیم محصول همسا بود؛ ما در تیم محصول همسا، سندی رو به عنوان سند نرمافزار داشتیم که تمامی featureهایی که بیزینس از تیم محصول درخواست کرده بود با جزئیات بیزینسی، محصولی و فنی پیوست کرده بودیم. اینجوری به یک زبان مشترک رسیده بودیم و وقتی که این ۳ تیم با هم جلسه داشتند همه روی یک صفحه مشترک صحبت میکردند.
خیلی مهم است که طراحان روی ارتباطات خود تمرکز کنند و سعی در پیشرفت آن داشته باشند، این فقط ارتباطات کلامی نیست، بلکه گزارشنویسی، داکیومنت کردن و… رو هم شامل میشود.
ارتباط گرفتن خوب به شما کمک میکند که به صورت تاثیرگذارتری ایدههای خودتان را مطرح کنید، از طرحهای خود دفاع کنید و بتونید اعتماد مشتریها رو بدست بیارید. فراموش نکنید که شما زمانی میتوانید بگویید که در communicate کردن حرفهای هستید که در گوش دادن به حرفهای طرف مقابل هم حرفهای باشید.
۳. هنر مذاکره و حل تعارض
درحال کار معمولا conflictهای زیادی پیش میآید که هر کدام میتوانند در صورت مدیریت نادرست ضربهای به ما بزنند؛ در حقیقت به عنوان طراح معمولا بیشتر این conflictها با شما صورت خواهد گرفت چون طراحی در مرحله ایدهپردازیست و هزینه تغییرات در این بخش کمتر است. برای همین مهم است که شما به عنوان طراح بتوانید این conflictها رو حل کنید.
معمولا بحث و گفتوگوهایی که بین تیم فنی و طراح اتفاق میافتد به دلیل عدم شناخت طراح از محدودیتهای فنی و یا بار پیادهسازی طرح است. بهتر است به عنوان طراح درباره محدودیتهای فنی نیز آگاه باشید، با تکنولوژیهای مختلف سر و کله بزنید. این اطلاعات در طول زمان و کسب تجربه بدست خواهد آمد اما یکی از راههای تقویت آن کار کردن با اپهای مختلف و یادگیری نحوه پیادهسازی و اجرای feautreهاست.
به صورت کلی، حل مشکلاتی که از برخورد تیمهای مختلف مثل فنی با دیزاین، یا بیزینس با دیزاین به وجود میآید با گفتگو و collaboration و درک دو طرفین به سادگی قابل حل شدن است. به عنوان طراح سعی کنید مشکلات را به صورت برد-برد جلو ببرید.
۴. توانایی استدلال و مذاکره
این که شما به عنوان دیزاینر بتوانید با دیگر افراد تیم مذاکره کنید و از طرحها و ایدههای خود دفاع کنید، با استدلالهای قانعکننده آن را به سمت طرح خود بکشید بسیار ضروریست (به این مهارت اصطلاحا selling یا فروش ایدهها هم گفته میشود، کتابهای مارکتینگی حوزه استارتاپها بسیار مفصل درباره این مهارت توضیح دادهاند). یکی از راههای مذاکره کردن درست این است که فرد مقابل را در بازی برد و باخت قرار ندهید و به آنها این احساس رو ندهید که با قبول کردن ایدهی شما، به آنها ضرری خواهد رسید.
در طی تجربیات کاری که داشتم بارها به این مشکل برخودهام که خیلی از مدیران فقط برای اینکه در جلسه حرفی برای گفتن داشته باشند ایدهی من را با دلایل غیر منطقی رد کردهاند، اما همیشه سعی من بجای لج کردن و شروع کردن یک بازی ذهنی با فرد مقابل این بوده که با دلایل منطقی و معمولا با نشان دادن اینکه چطوری این ایده به بیزینس کمک میکنه و از کجا به این راهحل رسیدیم قانعشون کنم.
اما در پی همین تجربهها خیلی اوقات مذاکره از دستم در رفته است و با احساسات برخورد کردم و این loop باعث شده که به طور کل هم من از نتیجه کار راضی نباشم و در نهایتش هم رضایت شغلیم رو از دست میدادم و از اون شرکت یا پروژه خارج میشدم.
داشتن توانایی استدلال بدون ایجاد توهین شخصی یا آسیب حرفه ای یک مهارت نرم بسیار ارزشمند است.
۵. کرامت یا Gravitas
در معنای تحتالفظی این کلمه بهتر است بگویم این صفت به ویژگی در افراد گفته میشود که شامل متانت، اعتماد به نفس و حرفه ای بودن است که فرد را قابل اعتماد و معتبر میکند. در تحقیقی که توسط Quantified Communications انجام شده است، لحن تلفط کلمات، چهره و رفتار فرد در جلب توجه و اعتماد افراد بسیار تاثیر گذار است. اینکه شما با رفتار خود حرفهای بودن را ثابت کنید، کلمات و گفتههایتان را با قاطعیت بگویید بسیار در کار شما تاثیر خواهد داشت.
همه ۴ مهارتی که در بالا اشاره کردیم به صورتی این مهارت را تشکیل میدهند، این مهارت به انتقال حس اعتماد به نفس، تخصص و اقتدار کمک می کند و باعث می شود که شما توسط همکاران و مشتریانتان جدی گرفته شوید.
نتیجهگیری
این مقاله بر روی مهارتهای نرم و استایلهای کاری که باید یک طراح در کار خود حفظ کند تمرکز داشت؛ قطعا اینها همهی آنچه که طراح باید بدانند نیستند و خیلی از این مهارتهای نرم با تمرین و تکرار و کسب تجربه بدست خواهند آمد، هر فردی سبک کاری خودش رو در مدت زمان کاریش میسازد و هر فرد با رفتار، اخلاق و سبک کاریش در یک تیم fit میشود اما داشتن مهارتهای بالا با توجه به مطالعاتی که روی افراد در سازمانها شده یک + حساب میشود.
این ترجمه از مقاله دوست خوبم، ابوالفضل علیپور در مدیوم تحت عنوان UX Professionals: Specific Soft Skills for Designers and Researchers به همراه اضافاتی از تجربههای خودم در این حوزه بود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیپ چنجلاگ(keep a changelog) چیست؟ و چرا؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور داکیومنت بهتری برای دیزاین سیستم بنویسیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چنجلاگ دیزاین سیستم چیست؟ و چرا؟