کی و از کدوم روش تحقیق تجربه کاربر (UX) استفاده کنیم؟

کی و از کدوم روش تست تجربه کاربر (UX) استفاده کنیم؟
کی و از کدوم روش تست تجربه کاربر (UX) استفاده کنیم؟

مقدمه - مشکل همیشگی

میخوام قبل اینکه بریم سراغ اصل مطلب، یکم در مورد این مقاله توضیح بدم چون حس میکنم بعضی بخش ها واقعا نیاز به توضیح اضافه داره. تو این مقاله اصطلاحاتی وجود داره که یا برای اونا معادل فارسی وجود نداره و یا اینکه معادل فارسیشون خیلی گویا نیست، من توی هر بخش، تو بخش عنوان، خود کلمه انگلیسی رو هم نوشتم که اگه نیاز به سرچ داشتید مشخصا بدونید که منظور کدوم روش تست کاربریه، خب دیگه حالا بریم سراغ اصل مطلب...


شروع - راه های رسیدن به خدا زیاده

روش های تست زیادی در مورد تجربه کاربری وجود داره، استفاده از همه این روش ها تو یه پروژه تقریبا غیر ممکنه و حتی اگه بخواییم منطقی هم نگاه کنیم این حرکت، حرکت منطقی نیست. اما مشکلی که هست اکثر تیم های دیزاین از یک یا دو روش که بیشتر میشناسنش و بهش مسلط هستن استفاده میکنن. اصلی ترین سوال اینجاست که کی و برای چه پروژه ای از چه روشی باید استفاده کنیم.

همیشه عقیده ام این بوده که داشتن یه تیم با تجربه و تمام وقت محقق در مورد تجربه کاربری (UX) بهترین راه برای پیشرفت محصوله. اما همونطور که همه ما میدونیم این صرفا یه حالت ایده‌آله اما چیزی که اتفاق میوفته این نیست، دو حالت دیگه هم غیر از این حالت وجود داره و حالت اول اینه که عموما شرکت ها به این درک نرسیدن که یه تیم محقق تجربه کاربری چقدر میتونه برای محصول مفید باشه و حالت دوم اینکه شرکت و سازمان اصلا اونقدر منابع ندارن که بتونن بودجه مستقیم و مشخصی به این بخش بدن و یه تیم محقق تجربه کاربری استخدام کنن. (البته که به نظر من اگه آب دستتونه بذارید زمین و همین الان برید سراغش)

این یعنی اینکه بیشتر وقتا کسایی که داخل شرکت تست میکنن (خیلی نصفه و نیمه) خیلی دانشی در مورد تست تجربه کاربری ندارن و معمولا هم یا این تست تو نیمه ی راه رها میشه یا اینکه انتهای کار دیتا های کاملا غلط و بیهوده اس. اینکه شما در مورد تجربه کاربری قبلا چیزایی خونده باشید یا حتی طراح تجربه کاربری باشید دلیل نمیشه که لزوما تست قابل اعتمادی هم انجام میدید.

خب یکی از اصلی ترین نقاط تست تجربه کاربر، انتخاب روش درست برای تسته، اینکه هدف شما از این تست چیه و در انتهای کار قراره به چه دیتایی برسید؟ اینکه تست شما اصلا قابل اجرا هستش یا نه ؟

خب خبر خوب اینکه تو این مقاله میخواییم به همین بپردازیم، مروری روی اینکه کدوم یکی از روش های تست و انواع سوال ها برای شما مناسب تره بکنیم و ببینیم هر کدوم این روش ها برای چه نوع دیتایی و در کجا استفاده میشن. من رویکرد تست با روش های ترکیبی رو می پذیرم، به این معنی که شما هم روش های کمی و هم روش های کیفی رو استفاده میکنید تا مطمئن بشید که به نتیجه مورد نظر خودتون میرسید.

اول هدف - کجا میخواییم بریم؟

قبل اینکه بخوایید روش تستون رو انتخاب کنید، هدف تستون رو مشخص کنید. ما تا ندونیم کجا میخوایم بریم، نمیتونیم مسیرمون رو انتخاب کنیم. تعریف سوال تحقیق خوب اولین و مهم ترین مرحله انجام یه تحقیق تجربه کاربر خوبه و اگه از اول مسیر هدفتون رو درست انتخاب و مشخص نکرده باشید، تو ادامه مسیر هم نمیتونید مطمئن بشید که از روش درستی برای تحقیق استفاده میکند.

اول باید ببینیم هدفمون چیه؟
اول باید ببینیم هدفمون چیه؟


تحقیق کاربر با تحقیق آکادمیک یا دانشگاهی خیلی فرق میکنه، این شکلی که هدف شما، به احتمال زیاد، صرفا پیدا کردن دانش یا علم نیست. شما میخوایید در مورد کاربر ها تا جایی که میتونید دیتا بدست بیارید و در موردشون یاد بگیرید تا بتونید تصمیم های کلیدی طراحی محصول خودتون رو به بهترین شکل بگیرید. بنابراین وقتی که سوال تحقیق خودتون رو تعریف می کنید، از خودتون بپرسید که:

برای جلو بردن این پروژه، ویژگی و یا هر چیزی، باید در مورد کاربر چه چیزایی یاد بگیرم؟

جواب این سوال براتون مشخص میکنه که از چه روش تست و تحقیقی باید استفاده کنید.

سوال های خوب تحقیق کاربر دنبال جواب های خوبن، جواب هایی که برای پیشرفت پروژه یا محصول نیازه. این سوال ها باید فرض های ذهنیتون رو به چالش بکشه. سوال "کاربر دیزاین این محصول رو دوست داره؟" خیلی بهتر از اینه که "آیا کاربران قادر به پیمایش در این طرح هستند؟"  هستش.

سوال های تحقیق شما ممکنه مثل مثالی که بالا زدم بر اساس کاربرد‌پذیری باشه یا حتی ممکنه کلی تر باشه و چند اساس داشته باشه.

مثال:

کاربر‌های ما چه نقاط درد بی جوابی دارند؟

یه سوال تحقیقاتی که بیشتر اکتشافی (exploratory) هستش میتونه به شما کمک کنه برای شخصیت های کاربری خود (Persona) ، نقشه سفر مشتری (customer journey map)، طرح اولیه (service design blueprint) ،طراحی خدمات (service design) یا نقشه راه محصول (product roadmap) ایده های خوبی به دست بیارید.

چه در حال انجام تست برای تولید ایده باشید و یا برای بررسی بخش‌های خاصی از ایده های قبلی، نکته اصلی اینه که قبل از انتخاب روش، هدفتون رو بدونید. خیلی کلی بگم، بدونید دنبال چی هستید.

روش‌های رایج - چیا خوبه؟

حالا شما میدونید از این تحقیق چی میخوایید. قدم بعدی تو انجام تحقیق کاربری موفق اینه که روش های تحقیق کاربر خودتون رو درست انتخاب کنید. تصور نکنید همینکه با کاربرها صحبت می کنید یا یک نظرسنجی ارسال می کنید کافیه. جعبه ابزار تحقیق کاربر خیلی بزرگ تر و جامع تر از این حرف هاست. هر روشی دیدگاه‌های کمی متفاوتی ارائه میده و از نظر دیدی که میتونه بهتون بده، نقطه قوت و ضعف خودش رو داره. تو لیست پایین در مورد هر کدوم از روش ها من توضیح میدم و در مورد اینکه کی و برای چی از هر کدوم استفاده کنیم، صحبت میکنیم اما خب بعدا سعی میکنم سر فرصت هر کدوم رو تو یه پست مفصل توضیح بدم.

تست کاربرد پذیری (Usability Testing) - این اصلا کار میکنه؟

تست کاربرد پذیری (Usability Testing) یک روش متداول برای تست کاربره و دلیل خوبی هم داره، این ساده ترین راه برای بررسی اینه که آیا یک مسیر (flow) یا ویژگی خاص (feature) برای کاربر شما قابل درکه یا نه. تقریباً همیشه، تست کاربرد پذیری باعث ایجاد یه لیستی از مشکل ها و راه حل ها میشه که میتونه تجربه کاربری محصول شمارو بهبود بده. کلیتش اینکه آیا کاربر میتونه از محصول استفاده کنه؟

تست کاربردپذیری رو میشه به صورت حضوری با شرکت کننده ها تو آزمون پیش رفت (به این نوع تست، تست مدیریت شده (moderated) میگن) وقتی کنار کاربر میشینید و تلاش های کاربر برای تکمیل تسک‌ها و مسیر ها (flow) رو تماشا می کنید. به شما امکان اینو میده که در حال انجام تست سوال هاتون رو بپرسید.

همونطور که احتمالا خودتون هم میدونید، تست غیر مدیریت شده (unmoderated) اغلب گزینه بهتریه چون میتونید از پلتفرم‌هایی مثل usertesting برای بررسی کاربر ها استفاده کنید که مسیر‌ها (flow) رو در چطور پیش میرن و شما با ضبط‌ ویدیو هایی که انجام دادید میتونید رفتار کاربر رو تجزیه تحلیل کنید. این یعنی اینکه نیاز نیست با کاربر ها زمان خاصی رو هماهنگ کنید و کاربر میتونه هر وقت از روز که دوست داشت این تست رو انجام بده و شما دیتایی که میخوایید رو خیلی زودتر بدست میارید.

نکته: تست کاربرد‌پذیری یهروش تست ارزیابیه، یعنی اینکه کارایی چیزی که تو محصول فعلی شما، محصول رقیب، یا نمونه اولیه (prototype) وجود داره رو میسنجه. اگه دنبال تولید ایده‌های جدید هستید، باید از تست های دیگه ای استفاده کنید، جلو تر در مورد چند تا از این تست ها صحبت میکنیم.

مصاحبه های کاربر (User Interviews) - چرا اینجوری میکنی؟

مصاحبه یکی دیگه از روش‌های بسیار رایج تحقیق کاربره و اتفاقا یکی از کاربردی ترین ها هم هست. مصاحبه با کاربر یه روش خیلی خوب برای عمیق‌تر کردن احساسات، انگیزه‌ها، چالش‌ها و رفتارهای کاربره. مصاحبه ها رو مییشه رو در رو یا حتی مجازی پیش برد و بهتون این امکان رو میده که بر اساس نحوه برخورد کاربر‌ها با برند محصول، از یه دید کلی‌تر به موضوع نگاه کنید.

وقتی به جای جواب دادن به سوال های کاربردپذیری، دنبال اطلاعاتی درباره آدم ها هستید، مصاحبه روش خیلی بهتریه. مثلا:

  • انگیزه کاربر‌ها برای استفاده از محصول رقیبنون چیه؟
  • چه چیزی در مورد محصول شما کاربر رو نا امید میکنه؟
  • با وجود تمام محصول‌های موجود تو بازار، مخاطب شما هنوز چه نقاط درد‌های (pain points) بی جوابی داره؟

نکته: خیلی وقتا، آدم ها مصاحبه رو به عنوان صحبت با کاربر‌ها میدونن، انگار که این یه امر کاملا عادیه. اما واقعیت اینه که مصاحبه یه علم محسوب میشه و برای اینکه مطمئن بشید از اینکه مصاحبه هایی که انجام میدید داده های قابل اعتمادی به شما میده، بهتره که بهترین روش های مصاحبه رو بدونید.

تحقیق ثانویه (Secondary Research) - همین الانم میدونم چرا

حواستون باشه که تو این تله نیوفتید که همیشه نیازه داده جدید بدست بیارید: تقریبا همیشه، داده های زیادی وجود داره که میتونید اونها رو تجزیه و تحلیل کنید! بیایید با یه مثال پیش بریم: بیایید فرض کنیم شما تو یه شرکتی کار میکنید که محصول شما یک اپلیکیشن کاهش وزنه، میتونید با بررسی کامنت های کاربر‌ها روی استور های اپلیکیشن مثل اپ استور یا پلی استور یا حتی بررسی نظر‌های کاربر‌ها تو شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام و تویتتر، چیزهای زیادی درباره ایده های پیشنهادی و نقطه هایی که کاربر رو نا امید کردید از محصول و رقبای خودتون یاد بگیرید.

وقتی تحقیق ثانویه انجام میدید، با خودتون فکر کنید:

مردم کجا در مورد برند‌ها و محصول‌های موجود تو حوزه ی ما صحبت می کنن؟

یه برنامه برای پیدا کردن و تجزیه و تحلیل سیستماتیک نظر‌های کاربرها بیرون از کسب و کار خودتون داشته باشید تا هم در مورد محصول خودتون و هم رقبا بیشتر بدونید و اطلاعات بدست بیارید.

نظرسنجی(Surveys) - لطفا گزینه مورد نظر را پر کنید

نظرسنجی‌ها بسته به سازمان و شرکت ها میتونن بیش از حد استفاده بشن یا اینکه کلا ازشون استفاده نشه و فراموش بشن، چون هیچوقت ارزش واقعی اونا درک نمیشه. اگه بخواییم خیلی کلی نظرسنجی رو تعریف کنیم: نظرسنجی در مورد احساسات و رفتار کاربر جواب های کمی بسیار مفید و بدرد بخور به ما میده.

اینا یعنی اینکه میشه با اطمینان بگیم که نظرسنجی از روش‌هایی مثل مصاحبه، دیتای خیلی عمیق‌تری در مورد کاربر های هدف به ما میده. احتمالا دیگه خودتون میدونید دیتا ها وقتی تبدیل به عدد میشن، چقدر متقاعد کننده تر میشن.

بیایید یه مثال بزنیم: ۷۵٪ از کاربر های اصلی ما از محصول دیگه ای برای جبران کمبود ویژگی های ما استفاده میکنن. این دیتایی نیست که بتونید از نمونه ۱۵ مصاحبه کاربر به دست بیارید.

دقیقا مثل مصاحبه، نوشتن نظرسنجی هم یه علم محسوب میشه. یه تصور غلط دیگه که خیلی هم شایع هستش اینه که تا وقتی که کاربرها سوال های شما رو میفهمن، کافیه و دیگه نیازی به تغییر نیست. این تفکر به شدت غلطه و مهمه که مطمئن بشید که از بهترین شیوه تو نوشتن سوالات نظرسنجی و تفسیر داده های نظرسنجی اطلاع دارید.

تست مفهوم (Concept Testing) - نظرت چیه؟ خوب میشه؟

تست مفهوم (Concept Testing) یک روش تحقیق کاربری برای وقتیه که یه تیم روی ویژگی یا چیزی جدید کار میکنه. اگر ایده ای برای یه ویژگی دارید، میتونید از تست یا تحقیق مفهومی یا تست کانسپت استفاده کنید تا بفهمید که آیا واقعا به نیازهای کاربر جواب میدید یا نه، همینطور میتونید درک کنید که کاربر ها به طور کلی به طرح شما شما چه واکنشی نشون میدن. این میتونه بهتون کمک کنه که تصمیم بگیرید که ایده تون ارزش دنبال کردن داره یا نه. جدای از اون این نوع تست به شما یه دید کلی در مورد اینکه چطور ایده تون رو اجرا کنید، میده.

خب بیایید یکم هم در مورد روش کار صحبت کنیم. روش کار به این شکله که شما نمای اولیه از ایده جدید تون رو به کاربر ها نشون میدید: این نمای اولیه میتونه هر چیزی بشه، از چند تا اسلاید با عکس هایی از ایده تون باشه یا یه پرتوتایپ از ایده، به طور کلی باید چیزی باشه که بتونه ایده مفهومیتون رو به کاربر برسونه. در نهایت هم شما میتونید برای بررسی واکنش ها و احساس ها از کاربر های مورد تست سوال کنید و بعد از اون داده های چندتا کاربر مختلف رو تجزیه و تحلیل کنید.

مرتب سازی کارت (Card Sorting) - اینارو بذار کنار هم

مرتب‌سازی کارت یه روش کیفی که بهتون کمک میکنه بفهمید که کاربرهاتون یا حتی مخاطب های هدفتون چطور مفهوم های مختلف محصول رو تو ذهنشون دسته‌ بندی می‌کنن. این نوع داده های کیفی، دید خیلی خوبی رو نسبت به معماری اطلاعات تو یه محصول دیجیتالی بهتون میده.

اما روش کار چجوریه؟ روش کار به این شکله که از شرکت کننده های داخل تست میخوایید تا کارت هایی که با کلمه ها یا موضوع هایی که روی اونها نوشته شده گروه بندی و دسته بندی کنن، این کارو میشه به صورت مجازی یا حضوری انجام داد.

بیایید با یه مثال جلو بریم، فرض کنید که شما یک طراح تجربه کاربری (UX) هستید که روی سازماندهی نوار ابزار یه برنامه ویرایش عکس کار میکنید. تو این مثال، شما با تصمیم هایی در مورد اینکه کدوم ابزار هارو با هم گروه بندی کنید، رو به رو هستید. با روش تحقیق مرتب‌سازی کارت میتونی بفهمید که مخاطب یا کاربر هدفتون کدوم ابزار ویرایش رو با یکی دیگه مرتبط می‌کنه و یا حتی چرا مرتبط میکنه.

با دیتای بدست اومده، میتونید نوار ابزاری بسازید که تو اون کاربر ها به احتمال زیاد بتونن ویژگی‌های مختلف رو راحت تر پیدا کنن و کمتر دچار مشکل بشن.

دیزاین مشارکتی (Participatory Design) - اصلا بیا خودت دیزاین کن

طراحی مشارکتی یه روش تحقیقه که تو اون ما ذهنیت خودمون رو تغییر میدیم و کاربر هارو رو به عنوان یه دیزاینر تو فرآیند دیزاین و توسعه محصول در نظر می گیریم. معمولا به کاربرها مواردی مثل مداد خودکار و کاغذ میدیم و از اونا میخواییم تا تجربه ایده آل خودشون را "طراحی یا دیزاین" کنن.

مثل موارد قبلی بریم سراغ یه مثال، اگه روی یه پلتفرم وب کار میکنید که به کسب و کارهای کوچک کمک میکنه تا امور مالی خودشون رو مدیریت کنن، بهتره یه جلسه دیزاین مشارکتی برگزار کنید که تو اون کاربر ها صفحه اصلی ایده آل خودشون رو طراحی کنن.

اگه بخوام باهاتون روراست باشم بعیده که کاربرها تو دیزاین مشارکتی، ویژگی های واقعی یا کانسپت های دیزاینی بدرد بخوری رو بهتون بدن، مگه اینکه پلتفرمی داشته باشید که برای دیزاینر ها یا مدیرهای محصول ساخته شده. با این حال، هدف ما از این روش تحقیق اینه که ما دیتایی بدست بیاریم از این جنس که چه چیزی برای کاربر مهمه یا اینکه چه چیزی تو پلتفرم فعلی کمه و یا چیز هایی شبیه به این. خوب به این دقت کنید که چرا شرکت کننده ها عناصر مختلف رو تو دیزاین خودشون قرار میدن، چون دقیقا همین داده هاست که تو انتها دیتای مورد نیاز رو به شما میده.

گروه کانونی (Focus Groups) - شلوغ بازی

گروه کانونی یه روش تحقیق پر از بحثه چون تو یه بحث گروهی، شرکت کننده ها دائم در تلاشن که روی همدیگه تاثیر بذارن. بدون مدیریت درست و ماهرانه، یه گروه متمرکز با خطر تایید اجتماعی مواجه میشه، این به این معنیه که شرکت‌کننده ها نطر خودشون رو جوری بیان می‌کنن که نیاز به تایید اجتماعی اونهارو بیشتر از افکار و تجربیات واقعیشون مدنظر قرار میده. به همین دلیله که طراحی مشارکتی یا روش‌های تحقیق یک در مقابل یک معمولا به جای روش‌های تحقیق گروه کانونی انتخاب میشن.

مزیت اصلی یه گروه کانونی، توانایی دریافت دیتا از چندتا شرکت کننده اونم به طور همزمانه. اگه میخوایید یه گروه کانونی رو اداره کنید، حتما بهترین روش‌ها رو دنبال کنید تا بتونید اون رو شکلی مدیریت کنید که حتی با توجه به محدودیت‌هاش بهترین داده‌های ممکن رو بدست بیارید.

بازخورد مشتری (Customer Feedback) - شما چیزی میدونید؟

وقتی میخوایید تصمیم بگیرید که از چه روش تحقیقی برای جمع کردن دیتا استفاده کنید، دیتا های کاربری که از قبل دارید رو یادتون نره! اگه شرکت یا سازمانتون یه تیم فروش یا پشتیبانی مشتری داره، احتمالا از قبل یه صندوقچه گنج از بازخورد ها و فیدبک های داخلی دارید که میتونه با هدف های تحقیقاتیتون مرتبط باشه.

معمولا تیم هایی که با مشتری و کاربر سر و کار دارن، بازخورد و فیدبک های مشتری و کاربر هارو بر اساس موضوع های مختلف برچسب گذاری و دسته بندی می کنن. بهترین کار اینه که دنبال همکار تو بخش فروش برید و هدفتون از تحقیق رو توضیح بدید و در مورد اینکه بازخورد کاربر چقدر میتونه مرتبط باشه، یه طوفان فکری (brain storming) بسازید. اگه بخوام خیلی کلی بگم، این تیم ها در مورد همه چیز از احساس های عمومی کاربر گرفته تا ویژگی های خاص بازخورد و فیدبک دارن.

A/B تست - این یا اون؟ کدوم؟

معمولا تیم‌های CX، بازاریابی و محصول درباره اینکه کاربر چه چیزیرو ترجیح میده همیشه درگیری دارن. حتی ممکنه دوتا ایده ای داشته باشن که کاملا در تضاد همدیگه اس، این میتونه یه متن برای یه CTA باشه یا نحوه عملکرد یه ویژگی خاص، وقتی تو این شرایط هستید، همیشه باید A/B تست رو در نظر بگیرید .

A/B تست یه روش تحقیقاتیه که تو اون شما دو تا نسخه متفاوت از چیزی رو ارائه میدید، در حالت ایده‌آل تنها با یه تفاوت یا متغیر کلیدی بین دوتا حالت، بعد از اون بر اساس معیارهای کلیدی که از قبل برای خودتون مشخص کردید، دیتای بدست اومده از این دو حالت رو بررسی میکنید.

اما بازم یه مثال، اگه روی یه سایت رسانه ای کار می کنید که KPI اصلی اون نرخ کلیک (CTR) هستش، ممکنه بخواید دوتا حالت برای دکمه یا اکشن (CTA) مختلف رو آزمایش کنید که کاربر هارو از مقاله ای به مقاله دیگه ببره. شما باید دوتا نسخه از سایت خودتون رو برای تعداد مساوی کاربر به طور تصادفی آماده کنید که هر کدوم CTA متفاوتی دارن. شما می خواید مقایسه کنید: کدام نسخه از CTA کلیک بیشتری داشته؟ این در نهایت به این مربوط میشه که برنده A/B تست شما کدوم حالته، تا بعد از اون برای همه کاربر ها اون حالت رو منتشر کنید.

مزیت اصلی A/B تست نسبت به روش‌های کیفی‌تر اینه که داده‌های کمی به شما میده: شما میتونید داده های کمی بدست بیارید و مطمئن بشید که کدوم یکی از نسخه‌هایی که تست می‌کنید معیارهای کلیدیتون رو پاس میکنه.

نکته: درسته که A/B تست سطحی از اطمینان رو بهتون میده که میتونه برای تصمیم گیری های مهم محصول بسیار مفید باشه، اما باید بدونید که A/B تست برای هر محصول یه تست پر هزینه اس، به این معنیه که تیم توسعه و دیزاینتون باید در واقع دو تا نسخه از چیزی که میخوایید تست بگیرید رو پیاده سازی کنن. به همین دلیل، شما باید A/B تست رو برای تصمیم گیری های پرخطر رزرو کنید و وقتی که خطر کمتری وجود داره از روش های دیگه مثل تست مفهومی استفاده کنید.

مطالعات روزانه (Diary Studies) - یا صفرم یا صد

مطالعات روزانه یه روش تحقیق کیفیه که هر روز هم محبوب تر میشه، مخصوصا به این دلیل که به شما درک بهتری از نحوه رفتار مخاطب های هدف شما تو یه دوره زمانی طولانی‌تر میده.

بیاید یکم برگردیم و عقب تر رو ببینیم: روش‌های کیفی مثل مصاحبه‌ کاربر خیلی ارزشمنده، اما محدودیت‌ های خودشون هم دارن، این یعنی اینکه وقتی با یه کاربر مصاحبه میکنید، فقط یه تصویر کوچیک از درک اولیه اونا بدست میارید که معمولا شمارو هم تحت تاثیر قرار میده اما کافی نیست. بذارید یه مثال بزنم، اگه امروز صبح در رابطه با تجربه من در مورد استفاده از یه برنامه پارکینگ مصاحبه میگرفتید، میگفتم که بیشتر از ۲۰ دقیقه طول کشید تا یه جای پارک پیدا کنم و تازه آخرش هزینه زیادی هم دادم. خب این تجربه قطعا روی چیزی که به شما میگم تاثیر میذاره، حتی اگه بیشتر تجربه های قبلی من مثبت بوده باشه.

خب حالا بریم سراغ اینکه پس چیکار باید بکنیم؟

تو روش مطالعه روزانه، شرکت کننده های تست، چند بار تو یه دوره زمانی مشخص مصاحبه های دوره ای انجام میدن. بیایید رو همون مثال پارکینگ پیش بریم، شرکت کننده های شما تو تست مطالعه روزانه برای مثال دو بار در روز به مدت ۱۰ روز نظرسنجی رو درباره تجربه های پارکینگ صبح و عصر خودشون تکمیل میکنن. اینجوری، مشکل یه روز خوب یا بد و انحراف داده رو به شدت از بین میبرین.




جمع بندی - حتی فکرش هم نمیکردید

چرا وقتی صحبت از رفتار کاربر، معماری اطلاعات، مدل های ذهنی و یا ترجیحات کاربر میشه، در حالی که میشه از نتیجه تقریبا مطمئن شد، به یک سری تصمیم سلیقه ای یا با دیتای کم اعتماد کنیم؟ تحقیق های تجربه کاربری دید خیلی خوبی در مورد اون چیزی که واقعا تو دنیای واقعی اتفاق می‌افته به ما میدن و احتمال موفقیت تو کار و همینطور محصول رو به شدت بالا میبرن.

چه یه حرفه ای CX، یه مدیر محصول، یه دیزاینر تجربه کاربری (UX) یا حتی تو تیم بازاریابی باشید، قطعا از ترکیب روش های تحقیق کاربر تو جریان کارتون سود میبرید. با استفاده کردن از روش‌های تحقیقاتی مثل تست کاربرد‌پذیری یا باقی روش هایی که در موردش صحبت کردیم، کارکرد محصول خودتون رو بهتر کنید. به من اعتماد کنید، همیشه این تحقیق ها بهتون دیتای جدیدی میدن که حتی فکرش هم نمیکردید.



منابع:

A Quick Guide To Choosing The Right User Experience Research Methods For Your Goals - The CX Lead

When to Use Which User-Experience Research Methods (nngroup.com)