محقق، پژوهشگر، سخنران و مشاور دینی
نور ولایت یا نور غصب؟ تبیین ولایت علی(ع) به عنوان تنها تجلی نور هدایت
در منظومه واژه به واژههای قدسی خطابه غدیر، پرتویی طلوع میکند که نه از جنس نور است و نه در مدار گردش اجرام آسمانی میگنجد. نوری است برخاسته از ذات ربوبی، پرتوی از مشیت الهی، در امتداد هدایت، در پیوستار نبوت و در قامت انسان کامل. این نور، همان تجلی ولایت الهی در قامت علی بن ابیطالب (ع) است. نوری که پیامبر اعظم(ص) در روز غدیر، به صراحت و بیابهام، به فرمان الهی، بر جهانیان عرضه کرد. اینجا علی(ع)، نهتنها یک شخصیت تاریخی، بلکه آیینه تمامنمای اسم )الهادی) است. تجلی اسم هادی، یعنی همان صراط مستقیم الهی که هدایت انسان به سوی توحید را عهدهدار است.
غدیر، فقط یک رویداد تاریخی نیست. بلکه گفتمانی قدسی است که در فراتر از زمان و مکان، در بطن تاریخ جاری بوده و تا قیامت، طنین آن در جان مؤمنان باقی خواهد ماند و در اعصار طنین میافکند. آنچه در غدیر رخ داد، نه اعلام جانشینی به سبک سیاسی، بلکه ابلاغ ولایت حقیقتی ماورایی بود. ولایتی که قاعده هدایت در عالم امکان و ساختار نجات در امت است.
علی(ع) در این منظومه، نهتنها خلیفه پیامبر، بلکه تجلی تمامعیار حقیقتی الهی است که پیامبر در وصف او فرمود: (علیٌّ معالحق و الحق مععلی). این همراهی ذاتی میان حق و علی(ع)، نهتنها نشاندهنده جایگاه قدسی او، بلکه تایید الهی بر ولایت مطلقه اوست.
در دل واژگان خطابه غدیر، نغمهای از نور و حقیقت میتراود. نوری که آن به (نور ولایت) و با تعبیر قرآنی (وَ نُورٌ مِنَ اللّه فِی صُلْبِهِ) یاد شده است. نوری که در صلب علی(ع) به ودیعت نهاده شده و با او، مسیر هدایت استمرار یافته است. این نور، همان حقیقت ازلی است که در قوس نزول، به صورت وحی تجلی کرده و در قوس صعود، در قالب امامت تداوم یافته است.
مراجعه به پیج اینستاگرام : qadir.amiralmomenin@

خطابه غدیر، تنها یک متن تاریخی یا روایی نیست. بلکه سندی الهی و حجتی ابدی است که در آن، مفاهیمی همچون (اکمال دین)، (اتمام نعمت)، (رضایت الهی) و (ولایت)، بهگونهای منسجم کنار یکدیگر قرار گرفتهاند تا محور هدایت پس از پیامبر مشخص گردد. در این فضا، علی(ع)، نه داماد پیامبر یا یکی از صحابه، بلکه بر اساس آیه مباهله، (نفس پیامبر) است. او حامل نوری الهی است که استمرار رسالت در وجود او معنا مییابد و همین استمرار است که غدیر را به نقطه اتصال نبوت و امامت تبدیل کرده است.
از اینروست که غدیر باید در سطحی فراتر از تحلیلهای تاریخی و روایی، بلکه در قالب یک مدل هستیشناسانه توحیدی بازخوانی شود. ولایت علی(ع) در این سیاق، نهتنها مسالهای اعتقادی، بلکه ساختار بنیادین هدایت در منظومه دینشناسی اسلامی است. آیات و روایات متواتر، از جمله روایت نبوی مشهور در صحیح مسلم که فرمود: (لایحبّک إلّا مؤمن و لایبغضک إلّا منافق) - (صحیح، ج۱، ص۶۱)، نشان میدهد که پذیرش ولایت و محبت به علی(ع)، ملاک ایمان، و انکار آن، نقطه آغاز نفاق و انحراف از مسیر توحیدی است.
در زبان قرآن، (نور) همواره رمز هدایت و نشانه حضور الهی است. پس اگر علی(ع) حامل و معرف این نور است، یعنی که پس از پیامبر، او خود میزان و معیار تمایز حق از باطل است. از همین رو، سخن پیامبر در غدیر، صرفا یک توصیه نبود، بلکه استمرار ولایت الهی بود در چهره انسانی علی(ع).
این تحقیق، کوششی است برای واکاوی و فهم ژرفتر از این حقیقت بلند در افق اندیشه اسلامی. به هدف نشان دادن اینکه امامت، نه انتخاب امت، بلکه استمرار وحی و چهره متجدد رسالت است. همان رسالتی که در غدیر به امامت متمایل شد، تا چراغ هدایت در شب تار تاریخ، برای همیشه روشن بماند.
آیا میتوان ولایت علی(ع) را در منظومه توحیدی قرآن، مصداقی از اسم الهی (الهادی) دانست؟
در چه معنا و ساختاری، (الإمام الباقی بعد النبی) ضرورت منطقی در تداوم هدایت الهی تلقی میشود؟
چگونه روایت (لایحبّک إلّا مؤمن...) به عنوان سنجه ایمان، ساختار فقهالایمان را تغییر میدهد؟
آیا بغض به علی(ع) از منظر فقهالولایة، همان نفاق عملی و عقیدتی محسوب میشود؟
چگونه (الوراثة النبوية) در امتداد غدیر، ساختار مشروعیت سیاسی-الهی را تعریف میکند؟
آیا میتوان بر اساس مفاد خطابه غدیر، مشروعیت هر نظام غیرمعصوم را از منظر قرآن نفی کرد؟
استمرار نور امامت در نسل علی(ع) تا قیام مهدی(عج) - تحلیل فلسفه استمراری ولایت
در ادامه خطابه، پیامبر اکرم(ص) با تصریح به عبارت (الْإِمَامَةُ فِی ذُرِّيَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة)، تفسیر عملی آیه تطهیر (الأحزاب: ۳۳) را در ساختار امامت تبیین میکنند. در چارچوب (الوراثة النبوية) (میراث نبوی)، امامت در نسل علی(ع) بهمنزله (امتداد هدایت نبوی) معرفی میشود. بر مبنای دانش (القراءات الولائية) در تفسیر شیعی، این امامت، پیوستاری از هدایت در قالب (سلسله صمت) را شکل میدهد. خروج از این زنجیره، به معنای ورود در فتنه انحراف است. زیرا این پیوند، نهتنها تاریخی، بلکه الهی و هدایتی تلقی میشود.
امامت بهعنوان استمرار هدایت پس از نبوت - واکاوی مفهوم (الإمام الباقی بعد النبی)
در بخش بعدی، پیامبر(ص) هشدار میدهند که پس از رحلت ایشان، تنها مسیر حق با امام علی(ع) ادامه مییابد. تعبیر (الإمام الباقی بعد النبی) در الهیات شیعه، ضرورت امامت را پس از ختم نبوت بیان میکند. این امر در پرتو آیه (وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) - السجدة: ۲۴) باید تحلیل گردد. قیامهایی که بر ضد ولایت علی(ع) شکل گرفتند، در حقیقت مقابله با (امر الله) بودند، نه فقط با یک فرد. بنابراین غاصبان خلافت، مسیر هدایت الهی را منحرف ساختند. نه فقط قدرت سیاسی را تصاحب کردند.
علی(ع) بهمثابه معیار ولایت و قرب الهی - تفسیر سلوکی و معرفتی خطابه غدیر
در ادامه خطابه غدیر، پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) را بهعنوان معیار نهایی و الگوی اکمل در مسیر ولایت معرفی میکنند. این معیار، نقشی اساسی در تربیت فردی، اصلاح اجتماعی و دستیابی به قرب الهی ایفا میکند. واژگان تخصصیای چون (سیر و سلوک ولایی)، (مقام معرفت) و (میزان القرب) در این بافت معنا مییابند. قرآن کریم نیز در آیه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ - (حجرات: ۱۳)، تقوا را معیار قرب میداند، اما خطابه غدیر این تقوا را در قالب شخصیت علی(ع) عینیت میبخشد. بنابراین ولایت علی(ع) نهتنها الگوی اخلاقی، بلکه معیار الهی برای سنجش انسان کامل است.
منابع:
نهجالبلاغه، خطبه ۳؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۵۴؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۶۱؛ کافی، ج۱، باب فرض الإمامة؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۴۹۵؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۷؛ نهجالبلاغه، نامه ۶۲؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۹۸؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۴؛ نهجالبلاغه، خطبه 193؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 111؛ الخصائص الكبرى، سیوطی، ج 2، ص 262
معیار ایمان، معرفت و محبت بدون منت - نقد منتگذاری در دینداری
در فراز پنجم قسمت ششم خطابه غدیر، محبت به علی(ع) بهعنوان شرطی خالصانه، معرفتی و عاری از منت معرفی میشود. این آموزه، فراتر از قاعده (إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات) بوده و در سطحی عالیتر با مفهوم (المعرفة التوحيدية بالإمام) تفسیر میشود. در چارچوب علوم قرآنی، اینجا با مفهوم (الإيمان المعرفي) مواجه هستیم. بدین معنا که ایمان باید از شناخت عقلی به ولایت نشات گیرد. این ایمان، برخلاف تقلید کور یا تعصبات شخصی، بر پایه معرفت ولایی استوار است. در چنین بافتی، هرگونه منتگذاری در ایمان، نه نشانه دینداری بلکه علامت نفاق بهحساب میآید.
فتنهشناسی غدیر - خطای امت یا خیانت عالمان؟
ادامه خطابه بهصراحت از انحرافات پس از پیامبر(ص) و نقش فتنهگران در تحریف ولایت پرده برمیدارد. (فتنه) در اینجا صرفا یک آزمون عمومی نیست، بلکه پروژهای عامدانه برای تغییر مسیر الهی اسلام است. این برداشت، با تامل در آیه (وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ… أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ) - (آلعمران: ۱۴۴) تقویت میشود. در پرتو این آیه، انحراف پس از پیامبر(ص)، بازگشت به عصر جاهلیت محسوب میشود. از اینرو انکار وصایت علی(ع)، خیانت به توحید و رسالت الهی تعبیر میگردد. علوم قرآن، این نوع تحریف را در قالب (التحريف المعنوي للتنزيل) طبقهبندی میکند. یعنی انحرافی از معنا نه از لفظ.
شرط نجات از آتش - محبت به علی(ع) و اولاد معصوم او
در این بخش، پیامبر اکرم(ص) صریحا محبت به علی(ع) و فرزندان معصوم او را شرط نجات از آتش دوزخ معرفی مینمایند. تعبیر دقیق ایشان چنین است: (فمن أحبهم فبحبّي أحبّهم، ومن أبغضهم فببغضي أبغضهم). این بیان باید در پیوند با آیه (قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا) - (تحریم: ۶) و آیه مودت (شوری: ۲۳) تحلیل گردد. محبت به اهلبیت(ع) نهتنها یک احساس دینی، بلکه ملاک تشخیص مؤمن از منافق تلقی میشود. در دانش (علم الایمان)، این محبت، شرط اصیل برای ایمان نجاتبخش معرفی شده است. چنین نگاهی از (محبتگرایی عاطفی) متمایز است و در اصطلاح (المحبّة الإيمانية السلوكية) تبیین میگردد. یعنی محبتی معرفتی، عاملگرا و نجاتآفرین.
منابع:
غرر الحکم، ج۳، ص۲۹۰؛ اصول کافی، ج۱، باب المعرفة؛ تفسیر المیزان، ج۵، ذیل آیه ۵۳ سوره انفال؛ شرح ابنابیالحدید، ج۹، ص۳۰۷؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۴۳۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹؛ تفسیر قمی، ذیل شوری: ۲۳؛ تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۱۱۶؛ صحیح مسلم، کتاب الایمان
بغض علی(ع)، بغض پیامبر(ص) و خدای متعال است
در این فراز از خطابه، پیامبر(ص) با صراحت، بغض نسبت به علی(ع) را معادل بغض نسبت به خود میداند. در نظام معارف قرآن، چنین بغضی (کفر مضمر) تلقی میشود؛ زیرا ولایت، امتداد توحید است. آیهی شریفهی ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ﴾ - (فتح: ۱۰) گویای آن است که تعرض به ولایت، تعرض به الهیترین حوزه دینداری است. از منظر فقهالولایة، بغض به ولی خدا، نشانه نفاق عملی و عقیدتی است و با اصول ایمان توحیدی در تضاد قرار میگیرد.
علی(ع) و امامان از نسل او، داوران به حق و عملکنندگان به قسط
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (هم أئمة الحق، یحکمون بالحق و به یعدلون). این بیان، با آیهی ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ - (سجده: ۲۴) همخوانی دارد. بر اساس تفسیر ولایی، امامان از نسل علی(ع)، نه تنها پیشوایان سیاسی بلکه صاحبان (علم لدنی) و ولایت تشریعیاند. در دانش (علمالهدایة)، عدالت تنها از ناحیهی معصوم ممکن است. هر نظامی که بر خلاف امام معصوم بنیان نهاده شود، در حوزهی (حکومت جور) قرار میگیرد. فقه سیاسی اهلبیت(ع)، این اصل را بنیادین تلقی میکند.
امامت - عهد الهی مشروط به عدم ظلم
در این بخش، پیامبر(ص) با اشارهی ضمنی به آیهی ﴿لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ﴾ - (بقره: ۱۲۴) تاکید میکند که امامت، عهدی الهی است. این عهد، مشروط به (عدم ظلم) بوده و به ظالمان نمیرسد. از این منظر، غاصبان خلافت، با توجه به ظلمشان نسبت به اهلبیت(ع) و امت اسلامی، خارج از دایرهی مشروعیت هستند. (فقهالقرآن) بهروشنی میگوید که این افراد حتی اگر در ظاهر خلیفه باشند، از منظر نصوص قرآنی و حدیثی، مشروعیت ولایی ندارند.
انکار ولایت علی(ع) مساوی با انکار رسالت محمد(ص)
در این فراز مهم، پیامبر(ص) خط قرمزی آشکار ترسیم میکند: (من أنكرهم فقد أنكرني، ومن أنكرني فقد أنكر الله). این عبارت را باید بر پایهی آیهی ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ - (مائده: ۶۷) تحلیل کرد. انکار ولایت علی(ع)، تحریف تمامعیار رسالت است؛ زیرا ولایت، در آیهی ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ - (مائده: ۳) بهعنوان اکمال دین معرفی شده است. بدین ترتیب، انکار ولایت، نه فقط نفی جانشینی بلکه انکار تمامیت اسلام و رسالت نبوی است.
منابع:
بحارالأنوار، ج۳۹، ص۲۹۳؛ تفسیر صافی، ذیل سوره فتح؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۸؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۳؛ کافی، ج۱، باب الحجة؛ احتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۱؛ نهجالبلاغه، خطبه ۳؛ تفسیر المیزان، ج۱، ذیل بقره:۱۲۴؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۱۴۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۷؛ شرح ابنابیالحدید، ج۲، ص۳۰۵؛ تفسیر کشاف، زمخشری، ذیل آیه ۶۷ مائده
فتنهی آینده - بازگشت امت به دوران جاهلیت
در فراز دوازدهم، پیامبر(ص) از آیندهای هشدار میدهد که در آن امت، پس از وفات ایشان، ولایت علی(ع) را انکار خواهند کرد. این انکار، در واقع بازگشت به جاهلیت پیش از اسلام است. اشارهی آشکار این هشدار در آیهی ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾ - (آلعمران: ۱۴۴) دیده میشود. از دیدگاه (تاریخالتحولات قرآنی)، این انحراف، بازگشت به ساختارهای قبیلهای و قدرتمحور جاهلی است. پیامبر(ص) این ساختارها را در زمان حیات خود فروپاشیده بود. منابع معتبر شیعی و حتی اهلسنت، واقعهی سقیفه را نخستین مصداق این انحراف میدانند.
دعوت به صبر اهلبیت(ع) در برابر مصائب پس از پیامبر(ص)
در فراز سیزدهم، پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را به صبر دعوت میکند. در بینش قرآنی، صبر بهمعنای پذیرش ظلم نیست، بلکه شیوهای الهی برای مدیریت فتنهها است. این صبر، همانند صبر ابراهیم، یوسف و عیسی(ع) است که در برابر تحریف و انکار ایستادگی کردند. پیامبر(ص) هشدار میدهد که مردم، علی(ع) را تنها میگذارند و راه حق را ترک میکنند. با این حال، از علی(ع) میخواهد همانند پیامبران الهی، صبر و استقامت در پیش گیرد.
مهدویت؛ ظهور امامی از نسل علی(ع) برای تحقق عدل جهانی
در فراز چهاردهم، پیامبر اکرم(ص) بشارت ظهور امام مهدی(عج) را میدهد که از نسل علی و فاطمه(ع) خواهد بود. این نوید، تحقق نهایی عدالت و ولایت الهی در سطح جهانی است. آیهی ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا﴾ - (قصص: ۵) در تفسیر مهدوی، وعدهی صریح به پیروزی نهایی مستضعفان است. علمالامامیه، مهدویت را نه افسانه، بلکه نتیجهی منطقی استمرار امامت و استمرار هدایت میداند. این آموزه، با (فلسفهی نهایی عدالت) در الهیات شیعی گره خورده است.
ولایت، تنها راه نجات - (من مات و لم یعرف إمام زمانه...)
در پایان این بخش، پیامبر(ص) تاکید میکند که نجات اخروی، وابسته به شناخت امام زمان است. این همان مضمون مشهور حدیث است: (من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليّة). در علوم قرآنی، این مضمون ذیل مفهوم (فقهالنجاة) بررسی میشود. بر این اساس، اطاعت از امام معصوم، شرط نجات از گمراهی و ضلالت است. نتیجه آنکه، تمامی فرق و جریانهایی که از ولایت علی(ع) و امامان پس از او فاصله دارند، از مسیر نجات خارج خواهند بود.
منابع:
تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۱العقد الفرید، ابن عبد ربه، ج۴؛ دلائل الامامة، طبری شیعی؛ نهجالبلاغه، خطبه ۲۷؛ بحار، ج۲۹، ص۳۵۸؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۰۹؛ کمالالدین، شیخ صدوق، ج۲؛ تفسیر اثنا عشری، ج۹؛ ینابیع المودة، ج۳، ص۲۸۱؛ صحیح بخاری، کتاب الفتن؛ اصول کافی، ج۱، باب معرفة الإمام؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۸۹
مراجعه به پیج اینستاگرام : qadir.amiralmomenin@
نتیجهگیری
ولایت علیبنابیطالب(ع) نهتنها آموزهای تاریخی، بلکه ساختار هدایت الهی در بستر قرآن و سنت است. در هندسه و مختصات دین، امامت استمرار رسالت و تداوم نزول برکات وحیانی در قالب (هُدیً لِلنّاس) است. بر اساس قاعده (ما کانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعدَ إذ هَداهُم حتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتّقون)، استمرار هدایت مستلزم بیان مصداق امامت پس از ختم نبوت است.
در نظام معنایی قرآن، (اولیالامر) که با پیامبر(ص) در اطاعت قرین شدهاند، مصداقی از ولایت الهیاند و تعین عینی آن در غدیر با نصب امیرالمؤمنین علی(ع) صورت پذیرفت. این ولایت، نه جایگاهی سیاسی، بلکه (حجیت مبیّنه) و مرجعیت تکوینی و تشریعی در تفسیر دین و بیان حقایق غیب وحی است.
در منطق قرآن، اطاعت از ولی منصوب از جانب حق، نه تعبد کور، بلکه مقتضای عقل سلیم و تسلیم در برابر (حُکم الله) است. همانگونه که در آیه تبلیغ و آیه اکمال، تحقق کمال دین به اعلان ولایت گره خورده است. پس، جدایی از ولایت، عدول از صراط مستقیم و ورود به وادی ضلالت است.
غدیر، نهفقط نقطه پایان نبوت، بلکه آغاز حجیت امامت در چارچوب هدایت است. آغازی بر استمرار حجت الهی تا قیام قائم آل محمد(عج). شناخت ولایت، مقدمه نجات است و انکار آن، بازگشت به جاهلیت قرآنی تلقی میشود، چنانکه فراموشی (میثاق ولایت) نوعی (نقض عهد الهی) به شمار میرود. در تحلیل نهایی، ولایت امیرالمؤمنین(ع)، تاویل زنده آیات هدایت و مظهر ربوبیت در افق بندگی است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقام امیرالمومنینی - علی(ع) و تثبیت خط ولایت در امت
مطلبی دیگر از این انتشارات
نصب الهی - هندسه توحیدی ولایت در امت واحده
مطلبی دیگر از این انتشارات
دین کامل - تنها در سایه ولایت مولا علی امیرالمومنین(ع)