به نام خالق هنر
ببوس تن سردم را ، میخواهم عریان شوم .
گر بگیرم ،
در آغوشت .
نگاهت مرا خاموش میکند.
سکوتم فریاد شود
وقتی که چشمانت اسیر چشمانم شود .
لب هایت خون را در
شریان هایم خشک میکند.
نفس ها بند نگاهت
، تن شیدای لمس دستانت.
فردایی که آید
میخواهم با تو باشم .
هر لحظه را کنارت بمانم.
مرا دوست داشته باش ،
من میخواهم برای تو باشم .
میخواهم از لبهایت شهدی شیرین بسازم .
میخواهم چشمانت را روی دفترم بکشم ،
تا اگر روزی نگاهت از من دیغ شد ،
چشمانت را لمس کنم.
تو را هر لحظهء من،
تو را غم و شادی من ء
تو را عشق دیروز و فردای من،
میخواهم تنم را با بوسه هایت کبود کنی،
که تنم از بوسه هایت تابلوی زیبا شود .
Zhina:)