عاشق خوندن نوشتن و فکر کردنم اینجا از حرف های درونی می نویسم و تجربیاتم از فیلم ها و کتاب ها
وقتی خودم رو دوست دارم
من میدونم که درون سلول های گیاهی چه اجزایی وجود دارند، میتونم ثابت کنم که یک مثلت، مثلت است و ارتباط بین فلان شعر سعدی، با بهمان شعر حافظ رو به خوبی میفهمم. اما هنوز درست و حسابی نمیدونم که چطور باید خودم رو دوست داشته باشم.
وقتی به مهمترین رابطه زندگی فکر میکنیم، اغلب پدر، مادر یا همسر به ذهن ما می آیند. اما حقیقت اینه که حیاتیترین و مهمترین رابطه زندگی، رابطه با شخص خودم هست.
ولی چرا؟
در تمام طول زندگی کسی که از اول تا آخر همراه من است، خود من است. بله! درسته که افراد مهم دیگهای هم توی زندگی هستند، ولی باید قبول کنیم که در نهایت اون افراد می روند. زندگی و تجربیاتِ من وابسته به خودمه، نه دیگری.
حالا این رو فهمیدم، بهم بگو چجوری میتونم با این جنابِ خودم رابطه بهتری داشته باشم؟
کتاب ها و مقالات و بحث های تخصصی زیادی هست، واقعا زیاد! اما من این پست رو نوشتم، تا تجربه و حس خودم رو با شما دوستام به اشتراک بذارم.
یکی از چیزهای جالب و شاید عجیبی که جوابگو بود، صحبت کردن با خودم بود.
این صحبت کردن میتونه توی ذهن، روی کاغذ یا گفتمان واقعی باشه مثل وقتی با بقیه حرف میزنیم. مهم اینه که آزادانه باشه و از هر چی که میخوایم حرف بزنیم.
نقش کارآگاه رو بازی کردن. شما یک کارآگاه هستین و باید شخصیت جناب خودم رو بررسی و موشکافی کنین. هر چقدر که میتونین راجبش اطلاعات بدست بیارین و اون رو بشناسین. (شناختن معجزه میکنه!)
یکی دیگه هوای خودم رو داشتنه. یعنی مثل یک دوست، مثل یک مراقب، مثل یک فرشته مهربون هوای خودتون رو داشته باشین. حتی وقتایی که اشتباه کردین، وقتایی که حالتون بده یا تحت فشار هستین، مهمه که به خودتون توجه و عشقی که لایقش هستین رو بدین انتظارات فضایی از خودتون نداشته باشین.
در نهایت میخواستم به اینجا برسم، وقتی خودم رو دوست دارم، حالم بهتره، زندگی سالم تری دارم و انگار سختی های دنیا قابل تحمل تره. شروع کردن مسیر دوست داشتن خود، تجربه جالب و بینظیریه.
تو هم میخوای وارد این مسیر بشی و خودت رو دوست داشته باشی؟
اگه از قبل توی این مسیر بودی، برامون از احساسات و تجربیاتت بگو.
کمی درد دل
چشم خدا
ذهن عربده کش 🔱