مرثیه ای برای یک رویا

رویای آمریکایی، آخرین لحظات عمر نگون بار خود را می گذراند، البته اگر بشود برای آن وجودی قائل شد و آن را واقعی دانست...ما براین حقیقت باور داریم حتی اگر زیر سایه تحقیر و سنگسار تمسخر دوستان و دشمنانمان قرار بگیریم... پلان هایی از گذر دوربین بر فراز دریاچه ای و سپس نمایش عظمت آسمان خراش های سر به فلک کشیده...خیابان های شهوت آمیز پرشده از برندهای کمپانی های معروف آمریکایی... سالن های کاباره و قمارخانه هایی با مدیریت بیلیونر های شکم باره یهودی... استادیوم های پر از جمعیت شاد و سرزنده در تماشای فوتبال و گلف و اتومبیل سواری... پلیس هایی مقتدر که با تمام وجود از دنیا پرستی ها و خوش گذرانی های شبانه مردمِ غافل محافظت می کنند... سازمان هایی بین المللی که همه ی هم و غمشان دفاع از حقوق بشر و نجات انسانهاست...

رویاهایی که نشان دادن ذره ای از آنان به جماعت غربزده، هوش از سرشان می پراند و به یک شبه منکر دین و وطن و هویتشان می شوند... همه و همه در قربانگاهی وحشتناک به نام کرونا در حال نابودی اند... رویاهایی که تنها در تصاویر و فیلم های هالیوودی دیده می شوند و وظیفه شان تسخیر اذهان مردم جهان سومی است که مفاهیم دنیوی غربی را همچون بردگانی به عبادت نشسته اند و غلامانی حلقه به گوشند که منتظر فرمان سردمداران نظام لیبرال دموکراسی اند. کم نیستند در ایران، مسئولان غربزده، سلبریتی های جاهل و پیروان بیشمارشان که از آمریکا، بهشتی فرا زمینی ساخته اند و چون قدیسی آن را می پرستند....

کرونا آمد و همین جماعت، باز چشم دوخته بودند به دستان آمریکا که چه خواهد کرد و چه گلی به سرما خواهدزد، به روشنی دیدند و دیدیم سازمان بهداشت جهانی _که در اتمسفر آموزشی علوم پزشکی کشور حکم حق لایتغیر را دارد و تک به تک پروتکل های درمانی و دارویی اش ، کتاب آسمانی تلقی می شود_ رهاشد. همان آمریکا رهایش کرد. همچون استخوانی از دهان حیوانی دور انداخته شد. اما سینه چاکان رویای آمریکایی آن را به دیده ی جان پذیرفتند. اذعان داشتند باید مطیع اوامر WHO بود، هرچند که تنها بیست و اندی کشور عضو سازمان باقی مانده اند و از قضا ایران در اطاعت مقررات این نهاد به ظاهر بین المللی و بشردوست، رتبه ی اول را داراست و چه خنده دار است عده ای به داشتن همین رتبه افتخار می کنند...

کرونا آمد و اوج فلاکت دولت های به اصطلاح آرمانی غرب را در مدیریت بحران به رخ همگان کشاند هرچند بسیاری خوش ندارند به رویشان بیاورند....

کرونا آمد و به آنانی که معتقد بودند دوران قرون وسطی به پایان رسیده و مگر می شود در روزگار پادشاهی تکنولوژی، کسی از پاندمی بیماران واگیر جان خود را از دست دهد؟ به آنان فهماند که بله می شود، اگر خداوند بخواهد می تواند بلای قوم عاد و لوط و ثمود و بنی اسرائیل را برسر جامعه شیطان پرست و خداگریز نازل کند، مگر در سنت های خدا تغییری می یابی؟

فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

روز دانشجو مثل هرسال فرا رسید و مدعیان آزادی، دوباره در دانشگاه ها فریاد دفاع از حقوق دانشجو سرداده اند. آنها معتقدند حقوق دانشجو در این نظام توتالیتر به کلی پایمال شده و خواستار آزادی بیان، لابد به شیوه غربی ها در یک فضایی کاملا لیبرال هستند... همانانی که پس از ترور شهید بزرگوار هسته ای، محسن فخری زاده،بیانیه می دهند و در کمال وقاحت، راه حل خروج کشور را از شرایط اسفبار اقتصادی کنونی، بیعت با همان دولت های تروریستی می دانند... نمی دانند و یا خود را به نفهمی زده اند،۶۷سال پیش در همین روز و در همین مملکت، سه دانشجو به شهادت رسیده اند... آزاداندیشانی که خواهان حکومتی مستقل، برپایه رای مردم و به دور از دخالت اجنبی ها بوده اند.

کینه از دولت های بیگانه از روزی در دلهای مردم آزاده ایران، نقش بست که در کنفرانس تهران، سه تن از سران کشور های غاصب خاک و جان ملت، در ایران حضور پیدا کردند و بدون اینکه شاه _ هم اویی که امروزه از اقتدار و عظمت فرمانروایی اش سخن ها می گویند!_ از آنها مطلع باشد، درباره ی آینده این کشور تصمیم گرفتند... مردم ما کینه ازغرب را به این آسانی بدست نیاورده اند که با یاوه گویی های جمیعتی نادان که به گمان خودشان همه چیزدان هستند، از دست بدهند...

سخنی کوتاه با آنانی دارم که شیفتگی به تمدن غرب، عقل و هوش از سرشان به دربرده است:

رویایی که برای رسیدن به آن لحظه شماری می کنید، در حال فروپاشی است و در کنه این عالم ،مرثیه ای بر آن سروده می شود هرچند که گوش های سنگینتان یارای شنیدنش را ندارد...