یه روزی سرگرم کننده ترین داستان دنیا رو مینویسم!
قطره ای از شبنم رویا...
از وقتی پروژه ام تموم شده واقعا حس میکنم راحت تر نفس میکشم، خدا میدونه که یه کارفرمای غرغرو تا چه حد روی روحیه تاثیر منفی داره.
قصد دارم یکی دو روز فقط و فقط بنویسم، به تلافی یک ماهی که نتونستم اونطور که دوست داشتم بنویسم، بعد هم از هفته بعدی برم سراغ بازی های زندگی.
یک: تکنولوژی جدیدی وارد بازار میشود که قادر است خوابهای شما را ضبط و هر زمان که خواستید پخش کند. آیا از این تکنولوژی استفاده میکنید؟ چرا؟
راستش اره.
من یا خواب نمیبینم، یا خواب هایی میبینم که منو از قبل خواب هم خسته تر میکنن. وقتی بیدار میشم خیس عرقم، اما مطمئنم خوابی که دیدم خواب بدی نبوده.
یه جورایی حسش مثل حسیه که بعد از یک دور مسابقه توی تکواندو داشتم، خستگی، شادی در کنار آدرنالینی که در حال فروکشه، خیلی کنجکاوم بدونم چه خوابی میبینم که چنین هیجانی برام داره:)
دو: شما از طرفداران اهدای عضو هستید و کارت اهدای عضو نیز گرفتهاید. اگر قرار باشد در دو خط کسی که مخالف اهدای عضو است را به اینکار ترغیب کنید، برای او چه مینویسید؟
چه اهمیتی داره که چی داره زیر زمین میپوسه؟ در نهایت من مردم. پس چه بهتر که بخشی از این جسمی که قراره بپوسه به کس دیگه ای زندگی ببخشه.
سه: زمان مدرسه وقتی میخواهند دانشآموزان را به اردو ببرند، از والدین آنها رضایتنامه میگیرند. آیا تاکنون برای خودتان رضایتنامه صادر کردهاید؟ یعنی موقعی که دلتان شما را به کاری وامیداشته و عقلتان شما را از انجام آن کار میترسانده، برای
کدامیک رضایتنامه صادر کردهاید؟
معمولا مبارزه بین منطق و احساساتم یه مبارزه پایاپایه، گاهی منطق میبره، گاهی احساس، تقریبا یک هفته در میون جای برنده عوض میشه.
البته که این هفته احساس برنده شد، چون الان به جای گشتن دنبال پروژه جدید دارم اینجا مینویسم!
چهار: دیگران چه توانایی و یا استعدادی را در شما میبینند که شما نسبت به داشتن آن توانایی و یا استعداد در خودتان تردید دارید؟
نوشتن، قوی بودن، عاقل بودن، باهوش بودن و هزار تا ویژگی دیگه که وقتی بهش اشاره میکنن شرمنده میشم، مگه چقدر در مورد خودم دروغ گفتم که کسی اینطوری فکر میکنه؟
پنج: آیا شده است که دربارهی یک مسئله یا موضوعی، پافشاری و تعصب بیهوده به خرج داده باشید و بعدها متوجه شده باشید که سخت اشتباه میکردهاید و حق با بقیه بوده است؟ اگر ممکن است بنویسید آن مسئله یا موضوع چه بوده است؟
چرا راه دور بریم؟ توی همین ویرگول هم به خصوص در اولین روزهام به شدت عقاید سیاسی تندی داشتم، قبل از اون هم تفریحم بحث های سیاسی با این و اون بود.
شش: آیا توانایی این که در هیچ جایی استخدام نشوید و خودتان بتوانید یک شغل مستقل راه بیندازید را در خودتان میبینید؟ آن شغل چیست؟
در حال حاضر نه، ولی خیلی دوست دارم که چنین توانی رو پیدا کنم و به نظرم فقط چند سال تا بدست آوردنش فاصله دارم:)
هفت: از برخی از میوهها به عنوان میوههای بهشتی یاد شده است. اگر قرار بود از یک "ساز" به عنوان سازِ بهشتی یاد بشود، آن ساز به نظر شما کدام ساز است؟ میتوانید یک آهنگ زیبا با آن "ساز" را معرفی کنید؟
ویولون در کنار پیانو
هشت: همین الان غول چراغ جادو در کنار شما ظاهر میشود و به شما میگوید که میتوانید سه آرزو کنید تا برآوردهاش کند، میتوانید آن سه آرزو را بنویسید؟
اولین آرزوم اینه که برگردم به کلاس نهمم، با تمام خاطراتی که دارم. خیلی چیزا هست که دلم میخواد توی داستان زندگیم بازنویسی بشن. برای دومی شانس آرزو میکنم، چون نصف بلایی که توی زندگیم سرم اومده به این قضیه ربط داره، اخری هم میزارم کنار برای روز مبادا.
نه: اگر قرار بود به طریقی در روز اول سال، یعنی روز عید نوروز، تمام اعمال و رفتار پنهانی مردم ایران (در هر سن و سال و با هر پُست و مقامی) برای همگان علنی و آشکار شود. به نظر شما مردم ایران باز هم این روز را جشن میگرفتند؟
فکر نکنم، دنیای بدون راز دنیای ترسناکیه.
ده: علم پزشکی پیشرفت میکند و هر کس میتواند، هر تعدادی که بخواهد از خودش تکثیر کند. آیا شما خودتان را تکثیر میکنید؟ چند نسخه؟ چرا؟ اگر به جز خودتان، بتوانید فقط یک نفر دیگر را تکثیر کنید چه کسی را تکثیر میکنید؟
نه.
یازده: سال ۱۵۰۰ است. شما تلویزیون را روشن میکنید و شبکهی خبر را انتخاب میکنید. چند خبر که تصوّر میکنید در آن سال قرار است دربارهی ایران و یا جهان بشنوید را بنویسید.
زندگی از همیشه راحت تر شده، بیشتر مسئولیت های انسان ها رو ماشین ها انجام میدن، و نرخ خودکشی سر به فلک گذاشته، انقدر که اصلی ترین علت مرگ انسان ها خودکشیه.
انگار هرچی زندگی راحت تر میشه، پوچ تر هم میشه، انسان تا حد یه حیوان لذت طلب پایین اومده، اخرین لبه های دنیا رام انسان شده و دیگه شاهد حماسه ای نیستیم، مگر در خیال.
پست های بعدی:
- صدای زجه های ناخودآگاه ات را بشنو (۱۸+)
- زرزروس در جشن مذهبی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نشستن رو به روی خود...
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش یازده-سه
مطلبی دیگر از این انتشارات
یازده_یک