دوستدار نوشتن :)
یازده-سه: خودشناسی، بحر را در قطره پیدا کردن است
این پاسخها برای چالش یازده-سه درباره خودشناسی است. از آقای دستانداز ممنونم برای طرح این پرسشنامه.
*شعری که در تیتر آمده از «صائب تبریزی» است.
یک: آیا برای شما مهم است که از فرد یا گروه خاصی کم نیاورید؟ چرا؟
گاهی برام مهم بوده
دو: چه کار یا کارهایی است که وقتی انجام میدهید متوجه گذر زمان نمیشوید؟
*تماشای درختان
*تماشای پرندگان
*وقتی شکلات تلخ می خورم
*هم صحبتی با برخی آدمها
*شنیدن و مزه مزه کردن حرف خوب از هر کسی و هر جایی بشنوم
*خوندن بعضی کتابها
*نوشتن خلاق
* هر جایی که فرایند کشف و فهم واقعی اتفاق بیفته
* وقتی دنبال پاسخ به سوالی باشم که واقعا برام مهمه یا بخوام ابعاد موضوعی رو تحلیل کنم.
و ...
سه: آیا شده است که به دلیل محبّت بیاندازه به کسی، از سوی او مورد سوء استفاده قرار گرفته باشید؟
یادم نمیاد
چهار: بهترین تجربههای زندگیتان که دوست دارید تمام مردم خوب جهان بتوانند تجربه کنند، چیست؟
گفتگو و همصحبتی خوب
پنج: آیا در حال حاضر کار یا کارهایی را انجام میدهید که هدف از انجامشان فقط جلوگیری از حرف مردم باشد؟
الان نه.
شش: آیا کاری است که شما فکر کنید خرافه است، ولی آشنایان شما، به انجام آن کار اصرار و باور داشته باشند؟
بزنم به تخته ? نه.
جدا از شوخی، الان چیزی به ذهنم نمیرسه.
هفت: بزرگترین اتّفاق زندگی شما که باعث شد بیشتر از همیشه نسبت به خودتان شناخت پیدا کنید چه بوده است؟
من ماجرا رو اینطور می فهمم که تک تک اتفاقات زندگی برای همینه. منتها ممکنه اون لحظه متوجهش نباشم.
اما بزرگترینهاش که پرسیده شده... شاید... بعضی کتابها، شغلام (مجموع موقعیتها و آدمهایی که در فضای کار و تعاملات کاری شناختم)، درگذشت مادرم، بیماریم، بعضی آدمها.
هشت: آخرین باری که جوری قضاوتتان کردند که دلتان سخت شکست را به خاطر دارید؟ میتوانید دربارهاش بنویسید؟
استادی که دوست داشتم باهاش پایان نامه بردارم فکر می کرد چون شاغلم نمیرسم پایاننامه خوبی انجام بدم و برای همین قبول نکرد استاد راهنمام بشه و گفت اگه کارتو بذاری کنار قبول میکنم. اون مقطع عمیقا ناراحت شدم و گریه کردم.
*اون حق داشت چون تصویر ذهنی اش این بود که خیلی از دانشجوهای شاغل، پایاننامههاشونو سرهم بندی میکنن. البته شایدم می خواست گربه رو دم حجله بکشه.
*منم حق داشتم چون تنها نمره 20 کلاسش بودم، کارمو توی درسها و پروژه های دیگه دیده بود و همیشه راضی بود، ... حس می کردم شایستگی هامو درنظر نگرفته...
** نکته این موقعیت برای من این بود که هیچ وقت با تصویر ذهنی ام از آدمها باهاشون مواجه نشم. با آدمها در لحظه و با توجه به موقعیت واقعی ارتباط برقرار کنم. اون یه آدم واقعی بود که دلایل و تجربههای خودشو داشت و دلیلی نداشت براساس ذهنیت و انتظارات من عمل کنه.
پایان ماجرا هم این شد که با یه استاد دیگه برداشتم که درمجموع خیلی بهتر شد.
نه: آیا در ذهن خود به یک تصمیم بزرگ فکر میکنید؟ این تصمیم قرار است چه تاثیرات شگرفی در زندگی شما داشته باشد؟
اگه منظور رویاهای دور و درازه الان زیاد بهش فکر نمی کنم.
ده: آیا کاری بوده است که از انجامش خیلی اکراه داشته باشید ولی به اصرار دیگران و یا فرد خاصی به آن کار تن داده باشید و الان پشیمان باشید؟
نه
یازده: اگر خدا شما را برای انجام یک ماموریت ویژه خلق کرده باشد، آن ماموریت چیست؟ آیا حواستان به درست انجام دادن این ماموریت هست؟
فکر کنم مهمترین ماموریتم زندگی کردنه ?
اما اگر قراره وسط ماموریت زندگی، ماموریت خاص دیگه ای هم بهم سپرده بشه فکر می کنم هر چی که هست کلمات در اون نقش مهمی دارن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پروازِ پرندهی خودشناسی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش یازده-سه
مطلبی دیگر از این انتشارات
یازده یک