شانزده اصل که راهنمای پیشگیری از مصرف مواد و رفتارهای پرخطر در بین کودکان و نوجوانان است.

یک مددکار : تاکنون استانداردهای مختلفی برای پیشگیری از مصرف مواد در بین کودکان و نوجوانان ، پیشنهاد شده است. آنچه اهمیت دارد این است که سازمان ها ، کارشناسان و پژوهشگران در طراحی و اجرای برنامه های پیشگیری از مصرف مواد در بین کودکان و نوجوانان ، به این استانداردها توجه داشته باشند و از طراحی و اجرای برنامه هایی که دارای استانداردها و شواهد کافی نیستند ، پرهیز نمایند. در اینجا ، یکی از این دسته بندی ها ، که توسط NIDA پیشنهاد شده است را با هم مرور می کنیم.

(1) برنامه های پیشگیری باید عوامل محافظتی را افزایش داده و عوامل خطر را معکوس یا کاهش دهند (هاوکینز و همکاران 2002)

  • خطر تبدیل شدن به یک مصرف کننده مواد مخدر شامل رابطه بین تعداد و نوع عوامل خطر (به عنوان مثال، نگرش ها و رفتارهای انحرافی) و عوامل محافظتی (مانند حمایت والدین) است (ویلز و مک نامارا و همکاران 1996)
  • تأثیر بالقوه عوامل خطر خاص و محافظتی با افزایش سن تغییر می کند. به عنوان مثال، عوامل خطر در خانواده تأثیر بیشتری بر یک کودک کوچکتر دارند، در حالی که ارتباط با همسالان سوء مصرف کننده ممکن است عامل خطر مهم تری برای یک نوجوان باشد(Gerstein and Green 1993; Kumpfer et al. 1998).
  • مداخله زودهنگام با عوامل خطر (به عنوان مثال، رفتار پرخاشگرانه و خودکنترلی ضعیف) اغلب با تغییر مسیر زندگی کودک به دور از مشکلات و به سمت رفتارهای مثبت، تأثیر بیشتری نسبت به مداخله بعدی دارد (Ialongo et al. 2001).
  • در حالی که عوامل خطر و محافظت کننده می توانند بر افراد از همه گروه ها تأثیر بگذارند، این عوامل می توانند بسته به سن، جنسیت، قومیت، فرهنگ و محیط یک فرد تأثیر متفاوتی داشته باشند (Beauvais et al. 1996; Moon et al. 1999).

(2) برنامه های پیشگیری باید به همه اشکال سوء مصرف مواد مخدر، به تنهایی یا ترکیبی، از جمله استفاده زیر سن قانونی از مواد مخدر (مانند تنباکو یا الکل) رسیدگی کند. استفاده از مواد مخدر غیرقانونی (مانند ماری جوانا یا هروئین)؛ و استفاده نامناسب از مواد قانونی به دست آمده (به عنوان مثال، داروهای استنشاقی)، داروهای تجویزی، یا داروهای بدون نسخه (جانستون و همکاران 2002)

(3) برنامه های پیشگیری باید به نوع مشکل سوء مصرف مواد در جامعه محلی بپردازند، عوامل خطر قابل اصلاح را هدف قرار دهند و عوامل محافظتی شناسایی شده را تقویت کنند (هاوکینز و همکاران 2002)

(4) برنامه های پیشگیری باید برای رسیدگی به خطرات خاص جمعیت یا ویژگی های مخاطب، مانند سن، جنسیت، و قومیت، برای بهبود اثربخشی برنامه تنظیم شوند (Oetting et al. 1997).

(5) برنامه‌های پیشگیری مبتنی بر خانواده باید پیوند و روابط خانوادگی را تقویت کند و مهارت‌های فرزندپروری را نیز شامل شود. تمرین در توسعه، بحث، و اجرای سیاست های خانواده در مورد سوء مصرف مواد؛ و آموزش در زمینه آموزش و اطلاع رسانی مربوط به شناخت مواد مخدر و زیان ها و پیامدهای آن ها (اشری و همکاران 1998)

  • پیوند خانواده، بستر ارتباط بین والدین و فرزندان است. پیوند را می توان از طریق آموزش مهارت ها در مورد حمایت والدین از فرزندان، ارتباط والدین-کودک و مشارکت والدین تقویت کرد (کوسترمن و همکاران 1997)
  • نظارت و کنترل والدین برای پیشگیری از سوء مصرف مواد حیاتی است. این مهارت ها را می توان با آموزش در مورد تنظیم قوانین افزایش داد.
  • تکنیک های نظارت بر فعالیت ها؛ تحسین برای رفتار مناسب؛ و نظم و انضباط متعادل و ثابت که قوانین تعریف شده خانواده را اجرا می کند (کوسترمن و همکاران 2001)
  • آموزش و اطلاع رسانی مربوط به شناخت مواد مخدر و زیان ها و پیامدهای آن ها برای والدین یا مراقبان، آنچه را که کودکان در مورد اثرات مضر مواد می آموزند تقویت می کند و فرصت هایی را برای بحث های خانوادگی در مورد سوء استفاده از مواد قانونی و غیرقانونی باز می کند (باومن و همکاران 2001)
  • مداخلات مختصر و متمرکز بر خانواده برای جمعیت عمومی می تواند به طور مثبت رفتار فرزندپروری خاص را تغییر دهد که می تواند خطرات بعدی سوء مصرف مواد را کاهش دهد. ( Spoth و همکاران 2002)

(6) برنامه های پیشگیری را می توان برای مداخله در اوایل دوران پیش دبستانی طراحی کرد تا عوامل خطر سوء مصرف مواد مانند رفتار پرخاشگرانه، مهارت های اجتماعی ضعیف و مشکلات تحصیلی را مورد توجه قرار دهد (Webster-Stratton 1998; Webster-Stratton et al. 2001).

(7) برنامه های پیشگیری برای کودکان دبستانی باید بهبود یادگیری تحصیلی و اجتماعی-عاطفی را هدف قرار دهند تا عوامل خطر سوء مصرف مواد مانند پرخاشگری زودهنگام، افت تحصیلی و ترک تحصیل را بررسی کنند. آموزش باید بر مهارت های زیر تمرکز کند (Ialongo et al. 2001; Conduct Problems Prevention Work Group 2002b)

  • خود کنترلی؛
  • آگاهی عاطفی.
  • ارتباطات.
  • حل مشکلات اجتماعی.

و

  • حمایت تحصیلی، به ویژه در خواندن.

(8) برنامه های پیشگیری برای دانش آموزان دبیرستانی یا راهنمایی و دبیرستان باید شایستگی تحصیلی و اجتماعی را با مهارت های زیر افزایش دهند (Botvin et al.1995; Scheier et al. 1999):

  • عادات مطالعه و حمایت تحصیلی.
  • ارتباطات.
  • روابط با همسالان.
  • خودکارآمدی و ابراز وجود.
  • مهارت های مقاومت دارویی.
  • تقویت نگرش های ضد مواد مخدر. و
  • تقویت تعهدات شخصی در برابر سوء مصرف مواد.

(9) برنامه های پیشگیری با هدف جمعیت های عمومی در نقاط انتقال کلیدی، مانند انتقال به مدرسه راهنمایی، می تواند اثرات مفیدی را حتی در میان خانواده ها و کودکان در معرض خطر ایجاد کند. چنین مداخلاتی جمعیت های پرخطر را مشخص نمی کند و بنابراین برچسب گذاری را کاهش می دهد و پیوند با مدرسه و جامعه را ترویج می کند (Botvin et al. 1995; Dishion et al. 2002).

(10) برنامه‌های پیشگیری جامعه محور که ترکیبی از دو یا چند برنامه مؤثر، مانند برنامه‌های مبتنی بر خانواده و مدرسه‌محور هستند، می‌توانند مؤثرتر از یک برنامه به تنهایی باشند (باتیستیک و همکاران 1997)

(11) برنامه‌های پیشگیری جامعه محور که به جمعیت در محیط‌های مختلف دسترسی پیدا می‌کنند - به عنوان مثال، مدارس، باشگاه‌ها، سازمان‌های مذهبی، و رسانه‌ها - زمانی مؤثرتر هستند که پیام‌های منسجم و در سطح جامعه را در هر محیط ارائه دهند (چو و همکاران 1998)

(12) هنگامی که جوامع برنامه ها را برای مطابقت با نیازها، هنجارهای جامعه یا الزامات فرهنگی متفاوت تطبیق می دهند، باید عناصر اصلی مداخله مبتنی بر تحقیق اصلی را حفظ کنند (Spoth و همکاران 2002b)، که عبارتند از:

• ساختار (نحوه سازماندهی و ساخت برنامه)

• محتوا (اطلاعات، مهارت ها و استراتژی های برنامه). و

• تحویل (نحوه تطبیق، اجرا و ارزیابی برنامه)

(13) برنامه های پیشگیری باید طولانی مدت با مداخلات مکرر (یعنی برنامه های تقویت کننده) برای تقویت اهداف اصلی پیشگیری باشد. تحقیقات نشان می‌دهد که مزایای برنامه‌های پیشگیری از دبیرستان بدون برنامه‌های بعدی ، تکمیلی و پیگیری در دبیرستان کاهش می‌یابد (Scheier et al. 1999).

(14) برنامه های پیشگیری باید شامل آموزش معلمان در مورد شیوه های خوب مدیریت کلاس، مانند پاداش دادن به رفتار مناسب دانش آموزان باشد. چنین تکنیک هایی به پرورش رفتار مثبت دانش آموزان، پیشرفت، انگیزه تحصیلی و پیوند مدرسه کمک می کند (Ialongo et al. 2001).

(15) برنامه‌های پیشگیری زمانی مؤثرتر هستند که از تکنیک‌های تعاملی، مانند گروه‌های بحث با همسالان و نقش‌آفرینی والدین استفاده کنند، که امکان مشارکت فعال در یادگیری در مورد سوء مصرف مواد و مهارت‌های تقویت‌کننده را فراهم می‌کند (Botvin et al. 1995).

(16) برنامه های پیشگیری مبتنی بر تحقیق می توانند مقرون به صرفه باشند. مشابه تحقیقات قبلی، تحقیقات اخیر نشان می دهد که به ازای هر دلار سرمایه گذاری شده در پیشگیری، تا 10 دلار در درمان سوء مصرف الکل یا مواد دیگر صرفه جویی می شود (Pentz 1998; Hawkins 1999; Aos et al. 2001; Spoth et al. 2002 a).