چه دانش آموزانی در زمینه آسیب های اجتماعی به کمک و حمایت ما نیاز دارند؟ چند نمونه

یک مددکار : « موارد » و موقعیت های مختلفی هستند که مددکاران اجتماعی و مدیران مورد در مدارس می توانند و باید نسبت به آن ها ، توجه داشته باشند و خدمات مورد نیاز را به ایشان ارائه کنند. در اینجا ، چند نمونه را مرور می کنیم. شما این فهرست را تکمیل نمایید.

- والدین کودک درگذشتند و او تلاش می کند که هزینه های زندگی خود ، دو خواهر و برادر کوچکترش را تامین کند و از آنان مراقبت نماید.

- کودک ، دوازده ساله است و چندین بار از خانه فرار کرده است. وقتی در خانه است ، مدام در برابر والدین اش ، نافرمانی می کند و به سخنان منطقی آنان گوش نمی دهد.

- کودک ، هشت ساله است و هر روز پس از بازگشت از مدرسه ، در مزرعه کار می کند.

- نوجوان ، چهارده ساله است. او طی دو هفته گذشته بیمار بوده است. پدر و مادر او را به درمانگاه بردند ، اما هنوز خوب نشده است.

- کودک ، دوازده ساله است. او هر روز در گوشه ای از یک خیابان شلوغ می ایستد و گدایی می کند.

- نوجوان ، چهارده ساله است و با مادر و پدرخوانده خود زندگی می کند. مادرش پس از مرگ پدر ، دوباره ازدواج کرد. پدر ناتنی وی ، هزینه های مدرسه اش را پرداخت نمی کند و می گوید به او ربطی ندارد و تنها هزینه های خواهر ناتنی نوجوان را می پردازد.

- کودک ، نه ساله است. او می گوید که مادرش وقتی او کاری را به خوبی انجام نمی دهد سر او فریاد می کشد.

- کودک ، ده ساله است.پدر و مادرش ، هر دو فوت کردند و او با عمه و عمویش زندگی می کند. معلم متوجه شده است که او هر وفت به مدرسه می آید ، یک جای بدنش کبود شده است.

- کودک ، ده ساله است. او بطور منظم به مدرسه می رود ، اما خانواده اش توانایی مالی ندارند تا برای او لباس مدرسه و لوازم تحریر تهیه کنند.

- کودک ، هفت ساله است. خانواده وی با خرده فروشی زندگی می کنند. در دو روز گذشته ، نتوانستند چیزی بفروشند. او در دو روز گذشته تنها یک وعده غذایی داشته است.

- کودک ، هشت ساله است. مادرش فوت کرده است و پدرش بیشتر پولش را صرف خرید مواد می کند و پول کمی برای غذای او و دو خواهرش می ماند. او وقتی پدرش خانه نیست ، باید از خواهرانش مراقبت کند. پدرشان وقتی خانه است ، بیشتر وقت ها خواب است و اغلب هم با او و خواهرهایش با خشونت رفتار می کند.

- نوجوانان ، سیزده ساله است. او به مدرسه نمی رود. او مجبور است کار کند.

- کودک ، هشت ساله است. وقتی مادرش فوت کرد ، پدرش او را به پرورشگاه سپرد چون قادر به نگهداری از او نبود.

- کودک ، دوازده ساله است. او می گوید نمی تواند با پدر و مادرش کنار بیاید. برای همین خانه را ترک کرده است و حالا جایی برای زندگی ندارد و در کنار دیگر کودکان و نوجوانان ، در خیابان زندگی می کند.

- نوجوان ، چهارده ساله است. پدرش پول کافی برای تامین هزینه های او و سایر فرزندانش را ندارد. برای همین ، او ناچار شده است با یک مردی که خیلی از او بزرگتر است ، ازدواج کند.

- پدر یک کودک ، الکل مصرف می کند و بیشتر درآمدش را برای همین خرج می کند. او در بیشتر اوقات ، همسر و فرزندش را مورد خشونت قرار می دهد.