یک اشتباه رایج در پیشگیری از آسیب های اجتماعی : تمرکز صرف بر تحلیل های پارادایگماتیک

یک مددکار : سال های طولانی است که چندین نظریه در روانشناسی و جامعه شناسی ، که اغلب نیز رویکرد کارکردگرا و ساختاری دارند ، نظریه های جریان اصلی ، پارادایگماتیک و مسلط در حوزه پیشگیری از آسیب های اجتماعی را تشکیل می دهند و همین رویکرد نیز به نظام سیاستگذاری ، مدیریت و برنامه ریزی در این حوزه ، گسترش پیدا کرده است.

این در حالی است که رفتارهای پرخطر و آسیب های اجتماعی را می توان از منظر نظریه های دیگری نیز بررسی نمود که به «رویکرد انتقادی» مشهور هستند.

اجازه بدهید ، گرایش به مصرف مواد را از دو منظر « نظریه های مسلط » و « نظریه های انتقادی » مقایسه کنیم.

برای سادگی در تحلیل ، چند نمونه از متغیرهای دو رویکرد را با هم مقایسه می کنیم.

- (1) متغیرهای تحلیل گرایش به مصرف مواد از منظر « نظریه های مسلط » - MainStream Theories

- شکست تحصیلی

- شکست عاطفی

- اضطراب و افسردگی

- تعیین کننده های اجتماعی سلامت

- (2) متغیرهای تحلیل گرایش به مصرف مواد از منظر « نظریه های انتقادی » - Critical Theories

- خرده فرهنگ نوجوانان و جوانان

- مصرف رسانه ها و کالاهای فرهنگی

- مقاومت در برابر هنجارهای مسلط والدین

- زندگی روزمره

اکنون پرسش مهم این است که آیا می توان گرایش به مصرف مواد در بین نوجوانان و جوانان را بدون توجه به متغیرهایی چون سبک زندگی ، تحلیل نمود؟ پاسخ این سوال ، میزان کارایی و اثربخشی رویکردهای مدیریت و برنامه ریزی در پیشگیری از آسیب های اجتماعی را تعیین می کند.