Hidden
Hidden
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

بی سواد

آسان تر نگاهم کن، من تا عشق بیشتر نخوانده ام!

من چیزی از عشق مان

به کسی نگفته ام !

آن ها تو را هنگامی که

در اشک های چشمم

تن می شسته ای دیده اند …

در مسیر عشق ، باید بگذری از هرچه هست

جانی

و جهانی

و جهان با تو خوش است

می خواهم “عشق” بماند و

لبخندی که هدیه لب های توست.

می خواهم من باشم

و تو باشی

و یک زندگی

سرشار از انعکاس ما …

می خواهم عاشقت باشم!

عاشق شدن را داشتم از یاد می بردم ، این شیر را بیدار کردی بچه آهوجان.

همیشه هم دنیا بد نیست!

گاهی یک نفر

با نفس هایش

با نگاهش

با کلامش

با وجودش

با بودنش

بهشتی می سازد از این دنیا برایت

که دیگر بدون او، بهشت واقعی را هم نمی خواهی

دوستت دارم عشق من!

جان من و جان تو را

هر دو به هم دوخت قضا!

راه که می روی…

عقب می مانم!

نه برای این که نخواهم با تو هم قدم باشم

می‌خواهم پا جای پاهایت بگذارم

می خواهم مراقبت باشم

می خواهم رد پایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد

تو فقط برای منی نازنینم!

سرآغاز زندگی بی شک

صدای خندیدن کسی است که دوستش داریم …

می شود بخندی؟!

هوس کرده ام یک دل سیر زندگی کنم.

به رویدادى بزرگ محتاجم

اتفاقى که بى خبر باشد

کاش وقتى به خانه برگشتم

کفش هاى تو پشت در باشد …

مرد و زن ندارد!

به نقطه‌ ما شدن که رسیدی،

شورانگیزترین باش برای عاشقانه‌هایت …

میان مردم فریاد بزن دوستت دارم!

و اگر کسی چشم غره‌ای رفت

دعایش کن تا عاشق شود …

آن بوسه که از روی تو در خواب گرفتم

گل بود که از شاخه ی مهتاب گرفتم

هرگز نتوانی ز من دور بمانی

چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم

شاید تکراری باشد

ولی گاهی، بعضی چیزها

ارزش هزاران بار تکرار را دارند

تکرار می کنم، تکرار می کنم:


تا عشقبی سواد
«فکرنوشته» های عقلانی هزاره سوم... . «دلنوشته» های احساسی قبل از میلاد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید