Hidden·۱ ماه پیشغمگین آمدم ، غمگین بودم ، غمگین میروم (بخش اول)مادرم میگفت تو را نمیخواستیم ، خدا تو را به ما داد ، تو ناخواسته بودی ...بعدتر متوجه شدم دورانی که در نزدیکی قلب مادرم ، قلب من داشت شکل می…
Hidden·۱ ماه پیششبی از شبهای زمستان مسافریهر چهارشنبه ، دوشیزهای معطر ، یک اسکناس صد کرونی میدهد تا بگذارم با زندانی تنها بماند. پنجشنبه هم، صدکرون بابت آبجوی من. بعد از ساعت مل…
Hidden·۱ ماه پیشزندگی گوتنبرگیدنيا خيلي کوچک است عزيزم.شايد يک روز، حواليِ غروب که خسته از روزمرگي و کار، پشت چراغ قرمز، در تاکسي نشستهاي و سرت را به شيشه تکيه دادهاي…
Hidden·۲ ماه پیشeat in car•بین ما فقطآه است و نگاهازینجا که منمتا آنجا که توییجاده جاده سکوتدلتنگ اگر شدی دلبرجانچشم هایت راروی هم بگذاراندکی هم آه بکش...Autumn cha…
Hidden·۳ ماه پیشپاییز که از راه برسد...این پاییز ک از راه برسد، دست خودم را می گیرم میبرم خیابان گردی زیر نم نم بارانچشم هایم را میبندم و بوی خاک باران خورده را عمیق به ریه می کش…
Hidden·۳ ماه پیشآفتاب پاییزیافتاب بودا، یهو رعد زد و بارون گرفت ...هوا تیره و تار شد و بارون بود که می بارید رو سر ....، رو سر ما نمی بارید..ما سقف رو سرمون بود، ما پش…
Hidden·۳ ماه پیشجمشید کویریجمشید؛ پاییزا کویر چه شکلیه؟جمشید کلافه رو نیمکت زیر درخت تو محوطه نشسته بودو به اون رادیو قراضه گوش میداد...موجِ رادیورو دستکاری کردو گ…
Hidden·۳ ماه پیشنهایت تاریکیالهی در نهایت تاریکی جهانت، از همان نقطهای که فکرش را نمیکنی، نور بتابد، همان مشکلی که آرامشت را بههم ریخته، همین امروز، جوری که فکرش را…
Hidden·۴ ماه پیشخیلی وقت است که وقت هستخیلی وقت است میان مردم دنیا زندگی می کنم و هیچ حسی به هیچکدامشان ندارم !خیلی وقت است قلبم برای کسی نمی تپد و یخ احساسم را هیچ کس و هیچ چیز…
Hidden·۷ ماه پیشلبخند چشمهازیباترین لبخند جهان را داشتآن شب کنارم خوابیده بودبیدار شدم و کنارش نشستمبه صورت بدون لبخندش نگاه کردمانگار که یک جنگجو بدون سلاح باشدبیدا…