Hidden·۱۸ روز پیشeat in car•بین ما فقطآه است و نگاهازینجا که منمتا آنجا که توییجاده جاده سکوتدلتنگ اگر شدی دلبرجانچشم هایت راروی هم بگذاراندکی هم آه بکش...Autumn cha…
Hidden·۲ ماه پیشپاییز که از راه برسد...این پاییز ک از راه برسد، دست خودم را می گیرم میبرم خیابان گردی زیر نم نم بارانچشم هایم را میبندم و بوی خاک باران خورده را عمیق به ریه می کش…
Hidden·۲ ماه پیشآفتاب پاییزیافتاب بودا، یهو رعد زد و بارون گرفت ...هوا تیره و تار شد و بارون بود که می بارید رو سر ....، رو سر ما نمی بارید..ما سقف رو سرمون بود، ما پش…
Hidden·۲ ماه پیشجمشید کویریجمشید؛ پاییزا کویر چه شکلیه؟جمشید کلافه رو نیمکت زیر درخت تو محوطه نشسته بودو به اون رادیو قراضه گوش میداد...موجِ رادیورو دستکاری کردو گ…
Hidden·۲ ماه پیشنهایت تاریکیالهی در نهایت تاریکی جهانت، از همان نقطهای که فکرش را نمیکنی، نور بتابد، همان مشکلی که آرامشت را بههم ریخته، همین امروز، جوری که فکرش را…
Hidden·۲ ماه پیشخیلی وقت است که وقت هستخیلی وقت است میان مردم دنیا زندگی می کنم و هیچ حسی به هیچکدامشان ندارم !خیلی وقت است قلبم برای کسی نمی تپد و یخ احساسم را هیچ کس و هیچ چیز…
Hidden·۶ ماه پیشلبخند چشمهازیباترین لبخند جهان را داشتآن شب کنارم خوابیده بودبیدار شدم و کنارش نشستمبه صورت بدون لبخندش نگاه کردمانگار که یک جنگجو بدون سلاح باشدبیدا…
Hidden·۶ ماه پیشنوبرانه هر فصل...مثلا بنشینی کنارم و با لبخند بگویی:تو بگو پسر اردیبهشتی ام!زمستان و پائیز و بهار و تابستانش چه فرقی می کند وقتی لطف و دلخوشی تمامِ سال تویی…
Hidden·۶ ماه پیشوقتی که رفت...پشت سرم را دیدمنبودی...تو ساعت هاست که اواسط اردیبهشت ماه چمدان قهوه ای به دست پشتم را خالی کردی و رفتی...و منهر لحظه ماه تولدم به رسم عاد…
Hidden·۶ ماه پیشمعبود مؤنث_بخش سوم•آیا حقیقتی روشن تر از زن دیده ای؟موجودی سخت جان و لطیف که روزها باردار اندوه هایِ اجباریست و شب هنگام همچون ابری سیاه، خون می بارد و ام…