مدت هاست ویرگول را به عنوان مجله ای خواندنی از دور تماشا می کنم ، بارها بعد از خواندن متن خواسته ام کامنتی ، لایکی ، شصتی ، پایی را نثار نوشته کنم که مکرراً ویرگول یادآور شده که "شما عضو مجموعه نیستید ، همینقدر هم که متن را گذاشتیم بخوانی زیادیته " ، آخر به رسم ادب گردن کج کردم و ثبت نام کردم .
ویرگول برایم تداعی کننده دورانی از وبلاگستان فارسیست که همه هرچقدر هم چرت و پرت نویس ، خودمان بودیم . نوشته هایمان مال خودمان بود و شوری در نوشتن داشتیم ، گویی ملاک برای نوشتن نه نظر است و نه حتی آنکه مخاطبی داشته باشی بلکه مینویسی تا ایجاد کنی چیزی را که قبلا نبوده است .
ویرگول برایم تداعی کننده دورانیست که برای مخاطب فارغ از تعداد خطوط ، خود محتوا مهم بود .
به عنوان یکی از کسانی که با وبلاگ "یادداشت های یک عدد من ( 1man.ir ) " وبلاگ نویسی مینیمال را کمی هل دادم احساس عذاب وجدان دارم . ما مینیمال نویس ها یکی از مقصرین عادت دادن چشم ها و دل ها به متن های کوتاه بودیم .
چند سالی گذشته است ، استارتاپ تولیدشو را جهت تولید محتوا برای سایت های فارسی استارت زده ام و همچنان با سفارش هایی که میگیرم بیشتر نگران وب فارسی می شوم . سفارشی جهت کپی کردن 300 مطلب از سایتی به سایت دیگر که با وجود تمام اصرار های من که حداقل محتوا کمی بازنویسی شود ، باز مرغ است که یک پا دارد . سفارشی جهت تولید 10 مطلب اختصاصی و جذاب در هفته با موضوع زندگی شخصی بازیگران
بگذریم ...
ویرگول تو زنده بمان :)
==================
استارتاپ و برنامه نویسی و ... را رها کرده ام
و چند سالی هست که آتش نشان شده م . دوباره در قطعی اینترنت و جنگی بین اسرائیل و ایران که حتی مرز مشترک هم ندارند یاد ویرگول افتادم !بگذریم ...
ویرگول خوشحالم که هنوز زنده ای