دانلود رمان عقیق زنی است که در هر مقامی که باشد عشق را به اوج می رساند،عشق به مردان در وجود او با پدرش شکل می گیرد با پسرش به اوج می رسد وبا مردی غیر همسرشنام می گیرد وعقیق دچار می شود به عشقی که برایش ممنوعه است،آیا طعم شیرین این حس آن قدری هست که پشت پا بزند به تمام داشته هایش؟
داستان در واقع فلش بک به گذشته ی زنی سراسر احساس که با یک تصمیم
اشتباه همه چیز از او گرفته شده و تمام زندگی اش وقف خانواده ای است
که بی رحمانه طردش می کنند و او می جنگد برای به دست آوردن فرزندی که همه او از زندگیست
ودر این بین عشق از جنسی دیگر به سراغش می آید که هر چند منکرش میشود
اما دل رسوایش بر ملا می کند خوانده نشده قلب بی تابش را .
من زنی تنها در آستانهی دههی سوم زندگی و دل بریده از زندگی با قلبی شکسته بی تو که
عزیز جانمی و با یاد عزیزترینم راهی غربت شدم بی کس و بی پناه.
چقدر سنگدل بودی که به حرمت یک دهه و نیم زندگی هم که شده روا نبود
این چنین طردم کنی، از خانه ام که روزگاری کدبانویش بودم، از خانواده ای
که سوگلی اش بودم و از شهری که خاطره ها ثبت کردم.
با دل شکسته ای چون من این چنین جفا روا نبود.
حق است نفرین اما من آدمش نیستم.
اما مدیونی، اگر کوتاهی کنی در حق میوهی عمرم که جان خاکی ام به جانش وصل است.
خدایم پدر زمن گرفت و تو پسر! حقا که تنها در این زمینه مطیعاش بودی.”
ده روز است که با خفت و خواری از خانواده به جرم گناه ناکرده طرد شدهام
و به ناچار تنها و بیکس از اصفهان به تهران آمدهام. بعد از مطالعهی آگهیهای استخدام