معرفی نامه رمان بحران زده:
دانلود رمان بحران زده_ داستانی اجتماعی از واقعیتها و دروغهای مجازی و زندگیحال، تاوانهایی که قصد ضربه زدن برای خیال پوچ خود دارند. دروغ باشد یا واقعیت ما یکدیگر را در خیابان دیدار خواهیم کرد و بدون شناخت از یکدیگر دور خواهیم شد و این معنای واقعی نشناختنها هست.
قسمتی از رمان بحران زده:
دانلود رمان بحران زده_ میدونی چیه… یک وقتهایى … باید خودت رو به بیخیالى بزنى… .
بیخیال تمام آدم هایى… که دوستت ندارند!بیخیال تمام کارهای که مى خواستى بشه… ولى نشد! بیخیال تمام رکبهایى که خوردى!بیخیال هر کس که امروز وارد زندگیت شد و فردا رفت!
بیخیال تلاش هاى بینتیجهات… دوست داشتنهاى بىثمرت! وقتى کسى دوستت ندارد؛ اصرار نکن!
وقتى کسى برایت وقت نداره … خودت را به زور در برنامههایش جا نده!
وقتى کسى نمىخواهد تو را ببیند پا پیچش نشو! زندگى همینه!شاید تو براى همه وقت بگذارى … ولى قرار نیست؛ همه دوستت داشته باشند و برایت وقت داشته باشند… . شاید بهانههاشون براى فرار تو را قانع نکند؛ ولى به قول سموئل بکت: “گاهى فقط باید لبخند بزنى و رد شوى… .
بگذار فکر کنند نفهمیدى… !
دستم رو لای موهام برد و گفتم:
– فقط دکمهی بیخیالی زندگیم رو روشن کردم، همین.
هر دوتاشون تحت تاثیر حرفهام قرار گرفته بودن و عمیق توی فکر بودن.
خودمم به قلبم رجوع کردم، درسته مثل کاغذ، یک گوشه مچاله شده بود. اما مطمئن بودم حرف درست رو زدم.
من توی زندگی امیرحسین هیچ نقشی نداشتم، راستش رو بگم، من جفت پا و پا برهنه پریده بودم وسط خوشیهای زندگیش و کثیفش کرده بودم.
من داشتم همون آدمی میشدم که ازش متنفر بودم! نفر سوم! کار من از بیخ و بن اشتباه بود؛ داشتم بخاطر دوست داشتنش اون رو از تمام باورها و خط قرمزهای زندگیش دور میکردم. خداروشکر که زودتر به خودم اومده بودم.