معرفی نامه رمان سیگار صورتی:
دانلود رمان سیگار صورتی _ میگویند سیگار سم است؛ اما کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، از جانش نمیترسد! حداقل سیگار تا پای جان با تو میماند و با ذرهذره سوختن و نابود شدنش، تو نیز جان میدهی؛ اما آدمها درست لحظه آتش گرفتنت، از ترس خاکستر شدن تو را تنها خواهند گذاشت.
گاهی سیگار، صورتیتر از محبتهای دروغین انسانهاست.
رمان سیگار صورتی درمورد خانوادههاییست که دست تقدیر آنها را به لب پرتگاه رسانده است. فاصلههای عمیق در خانواده، هر یک از اعضا را درون انفرادی زندانی میکند. دختر قصه سعی دارد خود را از این زندان خلاص کند؛ غافل از اینکه بیرون از این انفرادیِ سرد، دنیای تاریکتری وجود دارد.
زندگی بین انسانهایی که همه عینک خرافات به چشم زده و دختری تنها را بدنام میخوانند، بسیار دشوار است اما او قانون تراژدی زندگی را میفهمد. قانونی که میگوید، هیچکس تو را به اندازه خودت دوست ندارد و شاید این راهی برای نجات باشد.
دانلود رمان سیگار صورتی_ بغض بدی به گلوم چنگ انداخت و اشکهام میخواستن از چشمهام فرار کنن، مثل من که با کلی بدبختی از دست پدرام فرار کردم، پدرامی که یه روز خوش برام نذاشته بود. تن کبود و خستهی من پذیرای کتکهای پدرام بود. موقع فرار، پدرام من رو گیر انداخت؛ مثل دیوونهها شده بود.
جیغ میزدم و میخواستم هر طور شده از دست پدرام فرار کنم ولی اون سریعتر از من بود. به سرعت موهای خرمایی و بلندم رو که بافته بودم گرفت و کشید.
– دخترهی … میخوای فرار کنی و بری؟ هان؟
دست و پا میزدم و با جیغ و داد سعی در آزاد کردن خودم بودم.
– کمک، ولم کن.
جیغهام حتی گوشهای خودم رو هم کر میکرد و هق هق و گریههام سرسامآور بود، از بس جیغ زده بودم که گلوم میسوخت و صدام به طرز فجیعی دورگه شده بود. به فرش کوچک و کهنهی وسط اتاق چنگ میزدم و پاهام رو محکم روی زمین میکوبیدم که یک دفعه درد بدی از پاشنه پا تا مچ حس کردم.