
عشق چیست جز سردرگمی
عشق چیست جز دلمردگی
عشق نیست در پی هر آب و رنگ
عشق رنگی بود تماما عار و ننگ
عشق سرّی با این همه پیچیدگی
عشق تمام سرّ هستی در زندگی
عشق بازی کودکان خوش خیال
عشق جواب سوالی اندر محال
عشقی که در پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق بازی عشق نیست ای بشر
خود را نگه دار ز آتش و ز شر
عشق باشد اسباب بازی کودکان
عشق سرّی که نماند سرّش نهان
بر عشاق تو سوره الرّحمن بخوان
وجود خویش ز جود الرّحمن بدان
عشق چیست جز وصل آن نهان
آنکه نیابی ظاهرش اندر جهان
عشق رحمت از جانب آن زیبا خصال
آن که ندارد ز معشوقش تنها سوال
عشق برای رندان آگه به آن سرشت
عشق نیست جز زندگی اندر بهشت
عشق نیست جز نوای طوطیان
عشق نیست جز مرام لوطیان
عشق نیست کار آن شهوت پرست
عشق نیست حقّه ی آن آهن پرست
عشق تفسیر تمام زندگی ست
عشق همتی در پی سازندگی ست
عشق تمامش همه ناز و نیاز
تو ای سروناز با کم عاشق بساز
عشق نیست در پی این همه رنگ و خیال
عشق محتاج یار است و وصل و وصال
سالکان گر پی حق می روند
عاشقان در پی معشوق می دوند
عشق نیست جز سَر و سِرّ را باختن
عشق نیست جز به شر و شهوت تاختن
عشق سرّی ز اسرار خداست
عشق پایبندی به آن مهر و وفاست
عشق تمامش رازی اندر خفاست
فاش کردن پا نهادن اندر بلا ست
آنکه را اسرار کار اموختند
مهر کردند و لبانش دوختند
بیش از این حاجت گفتار نیست
زین قوم احدی هوشیار نیست