راستش را بخواهی، قبل و بعد از ویروس کرونا برای من زندگی فرق چندانی نکرده است. جز اینکه موهای سرم (همان گلگیرها) بلند شده و از سلمانی هم خبری نیست. به جز این تغییر کوچک، همیشه گوشه امن زندگی من پشت میز کارم در خانه بوده است. همین جایی که الان نشستهام و دارم برای شما این یادداشت را مینویسم.
کمی بیشتر از یک ماه پیش تصمیم گرفتم که مجموعه پادکستی خصوصی راه اندازی کنم، برای دوستانم. همکلاسیهای قدیمی دانشگاه. پادکستی گفتگو محور که به بهانهاش از حال دوستانم با خبر شوم. برای همین موضوع را با آنها در میان گذاشتم و اولین مصاحبه 19 بهمن 98 شکل گرفت. یک ماه و یک روز قبل مثل ماراتن برای من بود و البته هنوز هم این مارتن تمام نشده، اما حال خوبش الان در اوج است.
آخرین مصاحبه را انجام دادهام و قرار است بیفتم به ادیت و انتخاب موسیقی و کارهای انتشار آن. چیزی که این روزها حالم را خوب کرده بود، مرور خاطرات دوستان نبود. نه اینکه مرور خاطرات خوب نباشد، نه. اتفاقا از مرور خاطرات گذشته به شدت حالم خوب شده و کیف کردم. چیزی که بیشتر حالم را خوب کرد، همان گفتگوهای دوستانه بود. گفتگوهایی شکل گرفته که حال هر دو طرف گفتگو بعد از آن خوب بود.
حالم از این امکان گفتگویی که تکنولوژی و زمانه در اختیارم گذاشته خوب است. این کار را هم ادامه خواهم داد. با خودم گفتم برای حال خوب این روزها بد نیست که پیشنهادش را اینجا هم بگذارم. شاید قرنطینه بهانه خوبی باشد برای انتشار یک حال خوب با گفتگو. گفتگوی رودررو و مصاحبه طور منظورم است. اگر این گفتگو را ضبط کنید تا بعداً برای خودتان خاطره شود که چه بهتر، شاید اصلاً دوست داشتید این گفتگو را به صورت عمومی هم منتشر کنید. خدا را چه دیدی، شاید از دل این قرنطینه پادکستی نو ظهور کرد. نه؟
پ.ن: باید از دست انداز عزیز، بابت هشتک حال خوب تشکر کنم. هر بار که هر پستی از این مجموعه را میخوانم حالم خوب میشود. خدا عمرش بدهد و تنش سلامت و دلش شاد باشد.