حسین قربانی
حسین قربانی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

خاطرات کرونا - 1 - شروع علائم و خود درمانی

نمی‌دانم این تجربیات دوران کرونا به درد کسی می‌خورد یا نه. اما تجربیاتم را نوشتم. سعی کردم راحت بنویسم و از قضاوت دیگران ترس نداشته باشم. شاید روزی به کار خودم بیاید و شاید هم برعکس، هر چه که هست امیدوارم مفید باشد.

پنج‌شنبه 24 مهرماه

ساعت 18

از شرکت بیرون زدیم. یک آژانس آمده بود دنبالمان. سه نفر بودیم. آژانسی هم همان پراید قراضه دیروز بود. راننده هم همان بود. به سنش نمی‌خورد اینقدر خوره‌ی اینستاگرام باشد، حتی موقع رانندگی دست از سر گوشی برنمی‌داشت. دیروز تمام دست‌اندازها را صاف کرده بود. ماشین سر هر دست‌انداز جیغش در می‌آمد که نامسلمان یواش‌تر. امروز اما خوب رانندگی کرد، شاید چون یکی از مسافران خانم بود. شاید چون قرار بود مسافت بیشتری را نسبت به دیروز طی کند. هر چه بود، مهم نبود، امروز بهتر رانندگی می‌کرد اما من حالم مثل دیروز بود. حالم خوب نبود. این بار نه به خاطر جیغ ماشین و دست‌اندازهای توی راه، ته گلویم کمی می‌سوخت. الان زمان مناسبی برای سرما خوردن نبود. سرما خورده‌ام حتماً. کل ساعت کاری در اتاق بودم. بیرون نیامدم مگر یک بار که خواستم با تلفن صحبت کنم. شاید عرق کرده بودم و وقتی آمدم بیرون، پشتم هوا خورده و کمی سرما خورده‌ باشم. چیزی نیست، حتماً تا آخر شب خوب می‌شوم.

ساعت 22

گلی سرما خورده است. سر درد دارد. گلو درد من هم زیاد شده است. قرار می‌شود امشب را در یک اتاق نخوابیم. گلی می‌گوید امروز هوا خیلی آلوده بوده، احتمالاً گلو درد من از آلودگی هواست. تک و توک سرفه هم می‌کنم. خاطرم هست که چند هفته پیش هم همین طور گلویم درد گرفته بود. یک روزه خوب شده بود. یادم نیست دلیل آن گلو درد چه بود. فقط همین را به خاطر دارم که یک روز بیشتر همراه من نبود. با آب جوش و عسل و آبلیمو درستش کرده بودم. الان هم باید همین کار را بکنم. از این ترکیب دارویی خوشم می‌آید.

علائم من دقیقا از این روز شروع شد، اما آمار من در این روز محاسبه نمی‌شود.
علائم من دقیقا از این روز شروع شد، اما آمار من در این روز محاسبه نمی‌شود.

جمعه 25 مهرماه

ساعت 9

گلو درد هنوز با من است. یکی از قرص‌های سرماخوردگی گلی را خوردم. کفاف من را نمی‌دهد. در واقع برای هر دوی ما یک ورق قرص سرماخوردگی کافی نیست. باید قرص بخرم. با گلی در مورد مراجعه به دکتر صحبت کردم. هر دو دوست نداشتیم که خودمان را در معرض کرونا قرار دهیم. برای همین گزینه خوددرمانی بیشتر به مذاقمان خوش آمده بود. قرار شد من علاوه بر قرص سرماخوردگی، مسکن و شربت گلودرد هم تهیه کنم.

ساعت 12

هوا سرد شده است و من هنوز بخاری را از انباری بیرون نیاوردم. بدنم کمی احساس کوفتگی دارد. با خودم گفتم اگر بخاری را امروز نصب نکنم، احتمالاً کس دیگری هم در این شرایط قدمی برای من برنخواهد داشت. در این شهر غریب و قبل از اینکه حالم بد شود، بهتر است بخاری را نصب کنم. اینکه فکر می‌کنم حالم ممکن است بد شود به حرف گلی برمی‌گردد. گفت: کرونا نگرفته باشی؟ گلو دردم که خوب نشده، بدن درد هم دارم. درست است که تب و لرز ندارم، اما به هر حال بخشی از علائم را دارم. کرونا باشد و من را از پا بیاندازد، در این سیاه زمستان چه کنیم؟ تخلیه انبار و بیرون کشیدن بخاری یک ساعتی وقتم را گرفت. چند روز پیش دیده بودم روی پشت بام یک کارتن یخچال فریز هست. گفتم مال یکی از همسایه‌هاست و به زودی برخواهد داشت. امروز که رفتم بخاری را از انباری خارج کنم دیدم، باران کارتن را خیس و متلاشی کرده و روی سقف پهن شده. نظافتچی هم قرار بود دیروز بیاید. حالا که نیامده، به مدیر ساختمان پیام داده که مادرش حال ندارد، رفته سر بزند و بعد از تعطیلات می‌آید پس آن را هم جمع کردم و بردم ریختم توی سطل آشغال.

ساعت 14

پشت پیشخوان داروخانه، وقتی گفتم یک شربت گلو درد، نظرم روی «دیفین هیدرامین» بود. اما مسئول داروخانه، یک شربت گیاهی برایم آورد. گفتم از شربت گیاهی حالم بهم می‌خورد. همیشه این طور به نظرم آمده که پسوند گیاهی برای سرکیسه کردن مردم است. یادم نمی‌آمد که اکسپکتورانت شیرین بود یا دیفین هیدرامین. به نظرم به داروخانه‌چی بر خورده بود که برای من شربت تلخ را آورد. یک ورق مسکن و یک ورق سرماخوردگی گرفتم و آمدم بیرون. گلی گفته بود خودت را با این داروها بساز که یکشنبه باید بروی سر کار. این دو روز تعطیلی وقت مناسبی است برای استراحت و ریکاوری.

ساعت 21

بعد از کارهای صبح و خرید امروز، خیلی خسته شده بودم. با اینکه با ماشین بیرون رفتم، اما باز خسته بودم. تمام بعد از ظهر را کنار بخاری خوابیدم. قرص و شربت را هر هشت ساعت استفاده می‌کنم. دو بعد از ظهر، ده شب و شش صبح. زمانهای منتخب هر هشت ساعت یکی هستند. با اینکه تمام بعد از ظهر را خوابیدم و وقت بیداری هم در رختخواب بودم، باز هم خوابم می‌آید. کارهای با تمرکز بالا را نمی‌توانم انجام بدهم. اصراری هم به انجامشان نیست. امروز در رختخواب بازی کردم و فیلم دیدم.


این داستان ادامه دارد ...



قسمتهای منتشر شده:

قسمت اول - شروع علائم و خود درمانی

قسمت دوم - من تست نمی‌دهم

قسمت سوم - نتیجه تست کرونا: مثبت

قسمت چهارم - خوشحالی قبل از مرگ!

قسمت پنجم - (امیدوارم) قسمت پایانی

علائمکروناتجربه بیماریکرونا ویروسcovid
یک آدم معمولی و کنجکاو، همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید