در هر سازمانی که باشید، مدیری شایسته است که بتواند عملکردی درست در جهت بهینهسازی فرآیندها داشته باشد تا در نهایت به رشد و سود مجموعه منجر شود. برای چنین مدیری بودن باید کلکسیونی از مهارتها و دانش را کسب کنید، تلاشی هر روزه برای تقویت و بهبود وظایفتان بکار ببرید و نیازهای تجارت را به طور صحیح در نظر بگیرید. در حالت کلی مهارت های مدیریت که باید بدانید بین ۹۰ تا ۱۲۰ توانایی است تا صلاحیت لازم برای اینکار را داشته باشید. بنابراین در هر حوزهای کار کنید از بازرگانی و فروش یک شرکت خصوصی گرفته تا مدیریت پروژه و منابع انساني سازمانی دولتی باید بتوانید بحران و تعارض های پیشرو را پیشبینی کنید و به قول معروف از تهدیدها فرصت بسازید.
مهارت به معنی توانایی اجرایی بکار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. مهارت های مدیریت طبق دستهبندی رابرت کاتز، نویسنده اهل ایالاتمتحده، به سه دسته زیر تقسیم میشوند:
این مهارت همانطور که از نام آن مشخص است، از طریق تحصیل و کسب تجربه حاصل میشود. طبق نظریه کاتز مهارت ارتباط موثر با دیگران، مدیریت استرس و مهارت کنترل خشم، آشنایی با اصول هماهنگی، کنترل اثربخش، اصول برنامهریزی، مدیریت زمان، اصول سازماندهی، استفاده از تکنولوژی، تهیه و تدوین گزارش، بودجهریزی و… از جمله مهارتهای فنی برای مشاغل مدیریت است. برای مدیران تازه کار توصیه میشود که این موارد را در خود تقویت کنند.
این مهارت مربوط به همکاری و ایجاد تفاهم میان انسانهاست. مهارت انسانی نقطه مقابل تواناییهای فنی به شمار میرود و برخورداری از آن مستلزم مهارت خودآگاهی فرد از نقاط ضعف و قوت خویش است. فرد باید بتواند محیط امنی برای جلب همکاری دیگران فراهم کند. البته بهآسانی قابل یادگیری نیست و مدیران میتوانند با اطلاع از انگیزههای کارکنان، از نیاز آنها و محرکها در جهت رهبری مؤثر استفاده کنند. روانشناسی اجتماعی و مردمشناسی در دستیابی به این مهارت به شما کمک خواهد کرد.
مهارت ادراکی به معنی توانایی درک پیچیدگیهای کل سازمان و در نظر داشتن تمام عناصر تشکیلدهنده کار بهعنوان یک سیستم واحد است. به بیان دیگر میتوان گفت کارکردهای گوناگون سازمان وابسته به یکدیگرند و تغییری جزئی در یک بخش میتواند در بخشهای دیگر نیز موجب تغییر شود. مدیرانی که از این مهارت برخوردار باشند قادر به تحلیل مسائل سازمان و ارائه راهحل هستند.
یک مدیر برای کسب موفقیت باید در مهارتهای مختلفی توانایی لازم را کسب کند. در هرم مهارتهای مدیریتی، مهارتها به مرور زمان دشوارتر میشود و هر مدیر باید در مهارتهای هر بخش تبحر پیدا کند تا بتواند در شغل خود موفق باشد.
این سطح مهارتهای اولیهای که یک مدیر باید کسب کند را شامل میشود. مهمترین و پایهایترین وظایف یک مدیر شامل برنامهریزی، سازماندهی، ارتباط مستقیم و کنترل کردن است.
این سطح چالشی جدید برای مدیران است و شامل قدرت بخشیدن مهارت های مدیریتی اعضای گروه یا انگیزه بخشی و پیشرفت کارکنان میشود. این مهارت در اصطلاح مدیریتی soft skill نامیده میشود. برخی از منابع انسانی کسب و کارها این مسئله را در قالب تستهای روانشناسی مجازی و پرسشنامه استاندارد بررسی میکنند.
سطح سوم هرم مهارتهای مدیریتی مربوط به پیشرفت خود است بهعنوان مثال با مدیریت بر خود در انگیزه دادن، مشارکت با دیگران، مدیریت زمان و صرفهجویی در آن با چالشهای جدیدی روبرو میشوید که با عبور از آنها به موفقیت میرسید.
یکی از مهمترین وظایف هر مدیری، رهبری است. رهبری در بالاترین سطح هرم قرار دارد و مدیران باید در تلاش برای روشن کردن چشمانداز مسیر و تعیین استراتژی متناسب با مسئولیت سازمان باشند.
یک مدیر موفق برای هدایت و رهبری کارکنان باید از برخی مهارتها و تواناییها بهره گیرد. هیچ کسب و کاری با عملکرد ضعیف کارکنانش به موفقیت دست پیدا نمیکند و موفقیت، تنها با رهبری یک مدیر کاردان قابلدستیابی است.
مهارت های ارتباطی برای یک مدیر ضروری به نظر میرسد. معمولاً بهترین مدیران دارای توانایی برقراری ارتباط با دیگران هستند اما ایجاد ارتباط متعادل میان تمام کارمندان کار سادهای نیست. چالش بزرگتری که هر مدیری احتمالا با آن مواجه میشود برقراری ارتباط با شرکای تجاری و جلب اعتماد آنهاست.
همه میدانند که در مدیریت و رهبری ممکن است چالشها و مشکلات بزرگی بر سر راه قرار بگیرند؛ درصورتیکه یک مدیر انعطافپذیری از خود نشان ندهد بهزودی در برابر مشکلات تسلیم خواهد شد.
امروزه هر شغلی نیاز به بهروزرسانی دانش و مدیریت اطلاعات دارد؛ رهبری و سرپرستی نیز از این قاعده مستثنا نیست و لازم است نکات کلیدی و مهم را به مرور ارتقا دهند. با توجه به شلوغ بودن برنامه کاری مدیران و کمبود وقت برای آنها ممکن است این امر دشوار به نظر برسد اما اختصاص زمانی برای کسب دانش تازه با استفاده از برنامهریزی مناسب، میتواند بسیار مفید باشد.
بسیاری از مدیران جوان به دنبال داشتن ظاهری خاص و متمایز هستند؛ اما باید دانست که این موضوع اشتباه است و مدیریت کسبوکار را با مشکل مواجه خواهد کرد. اکثر مدیران موفق در نگاه اول بسیار فروتن به نظر میرسند طوری که انگار جایگاه خاص و برتری نسبت به دیگران ندارند؛ همین موضوع سبب به وجود آمدن ارتباط نزدیک با کارکنان خواهد شد.
دید منفی در بسیار از مدیران سراسر جهان به چشم میخورد. نداشتن دید مثبت به مسائل و منفیبافی، مجالی برای موفقیت در عمل باقی نمیگذارد. از آنجایی که یک سازمان از بخشهای بههمپیوسته و مرتبط تشکیل شده است داشتن دید منفی به بخشی از کار به بخشهای دیگر نیز منتقل میشود. همچنین کارمندان از مدیران الگو میگیرند و اگر یک مدیر در جایگاه خود نسبت به مسائل با دید منفی نگاه کند؛ باعث ایجاد احساس ناخوشایند در کارمندان خواهد شد. همین امر بهمرور کسبوکار را با شکست مواجه خواهد کرد.
همانطور که گفته شد یک مدیر الگوی کارکنان خویش است و وجود شوق و اشتیاق به کار در مدیر یک مجموعه باعث تأثیر مثبت بر کارکنان میشود؛ همین امر و رعایت سلسله مراتب سبب بیشتر شدن بازدهی و احتمال موفقیت خواهد شد. شما در جایگاه یک مدیر باید در جهت افزایش اشتیاق و علاقه خود به کار تلاش کنید.
یک مدیر خوب نیازمند یادگیری مهارت های مدیریت سهگانه است (به این مهارتها کمی قبلتر اشاره شد). تمرکز یک مدیر بر یک حوزه سبب بازماندن از زمینههای دیگر میشود. ضرورت توجه به تمام زمینهها سبب به وجود آمدن ثبات مدیریتی خواهد شد؛ لازمه ثبات داشتن نیز حفظ آرامش در مواجهه با چالشها و مشکلات است در این صورت میتوان به موفقیت دست پیدا کرد.
دنبال کردن 360 درجه در اینستاگرام