فردا صبح زود اتاق نازنینم رو به مقصد دانشگاه ترک میکنم. این اولین باریه که از ته دلم میخوام دانشگاه شروع نشه چون به فرصت بیشتری برای جمع و جور شدن نیاز دارم. از اول تابستون هم برنامم این بود که این ترم رو مرخصی بگیرم و یع سر و سامونی به خودم بدم که یه اتفاقی افتاد که باورم نمیشد. استاد تحلیلی همه برنامههامو خراب کرد!
اینجا کوتاه درباره اساتیدم بگم. چون فعلاً میخوام ناشناس باشم (نه به خاطر خجالت) اسم با این فرمت نامگذاری کردم: استادِ کوانتوم، استاد مکانیک تحلیلی یا استاد تحلیلی، استاد ترمودینامیک و...
خبر دادن که این استاد تحلیلی درس الکترومغناطیس۱ رو برداشته که از قضا من ترم پیش افتادمش و مشروط شدم.
استاد تحلیلی ما یه آقایی هست با سواد و معلومات بسیار بالا، مسلط به ۴ زبان، مطالعاتی درباره فلسفه، زبانشناسی، هنر و کلاً هر چی، دارای دانش عمیق در فیزیک، ریاضی و کامپیوتر. یه مرد پنجاه ساله فوقالعاده بااخلاق و حکیم!
با این اوصاف مگه میشه رهاش کرد؟ خدا میدونه چه چیزایی ازش یاد میگیرم. سه ترم قبلی باهاش درس داشتم و زندگی منو به معنای واقعی کلمه و بدون اغراق متحول کرد! نه من باید برم دانشگاه!
برنامه مرخصی که خورد تو دیوار از یه طرف خوشحالم که میرم سر کلاسهای فیزیک و از یه طرف هم ناراحتم چون هنوز به فرصت نیاز دارم. داشتم ورزش میکردم، برنامهنویسی و فارکس یاد میگرفتم و کلی کار جالب میکردم ولی حالا با یه برنامه سخت دارم میرم دانشگاه تا درس بخونم. قصد ندارم ساعات مطالعهم رو زیاد کنم همون ترمها هم همش کتابخونه بودم ولی باید عمقش رو زیاد کنم و مثل بچه آدم واحد بردارم نه مثل یه نابغهٔ عجول!
روز قبل از انتخاب واحد دوستم رفته بود دانشگاه و برام ۵۰٪ تخفیف گرفته بود. منم به ضرب و زور یه پولی جور کردم و موقع انتخاب واحد پرداختمش که گلستان عجوزه گفت باید ۸۰۰ هزار تومن بدی وگرنه خبری از انتخاب واحد نیست! نتونستم بقیشو جور کنم و ناچار شدم که تا سیام صبر کنم برای انتخاب واحد با تأخیر و ۷۰هزار تومن جریمه! ملالی نیست.
یه فشار هم رومه که استاد کوانتومم بهم مأموریت داده که تابستون ریاضیفیزیک۱ (یه درس آسون که مفتضحانه افتادمش) و الکترومغناطیس۱ رو بخونم وگرنه نمره کوانتوم۲ رو کم میکنه! باید تا اول مهر جزوهها چرکنویسهامو تحویلشون بدم. آدم نازنینیه ولی هنوز تقریباً سه فصل باید بخونم و فردا ساعت ۹ هم باید برم سر کلاس کوانتوم۲
استاد کوانتوم ما یه استاد خوشلباس و جوان هست که تقریباً همه دانشجوها ازش مینالن و میگن آدم خوبی نیست و اذیت میکنه و بد درس میده و هزارتا چیز دیگه. ترم قبل که کوانتوم۱ برداشتم و رفتم سر کلاس نظرمو عوض کرد. هم خوشاخلاق بود و هم تدریسشون عالی بود! رفتار خیلی دوستانهای هم دارن و با دانشجو رفیق میشن و این شد که چندباری رفتم پیششون.
چند روز هست که یه چالش برا خودم راه انداختم. ۴ صبح بیدار شو و شارژِ شارژ باش. فردا هم جمع میکنم تا برم به دانشگاه و کلی ماجرا که در انتظارمه (یا اگه همراهمی در انتظارمونه)
قسمت بعد:
قسمت قبل: