سه مشروطه
سه مشروطه
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

و غیره۱: چالش صبح زود

چند روزی هست که تصمیم گرفتم ساعت ده شب بخوابم و ۴:۳۰ صبح بیدار شم. تا الان که خوب پیش رفتم و این تجربه من از روزهای اول سبک زندگی جدیدمه (تا کی ادامه پیدا کنه خدا می‌دونه!):

روز اول: شب قبلش ساعت ۱۰:۰۰ رفتم تو تختم و به زور خوابم برد. فکر کنم حدوداً ۱۲ شب بود که خواب رفتم.

به هیچ وجه قبل از خواب به صفحه نمایشگر نگاه نکنید. نور آبی جلوی ترشح هورمون ملاتونین رو می‌گیره که باعث بی‌خوابیتون می‌شه. نور صفحه نمایشگر هم حتماً آبی داره چون LED اینا کلاً نور آبی تولید می‌کنه و نور آبی رو تبدیل به سفید می‌کنن. تخصصی نشم خلاصه استفاده نکنید. اگه هم خیلی مجبورید از این اپ‌های اسکرین‌دایمر استفاده کنید. برای اندروید من از Red Moon و Twilight استفاده می‌کنم که اولی اپن‌سورسه.

با زنگ آلارم گوشی که بیدار شدم خودمو به زور از تخت بیرون کردم و برای چند ساعت دیسانیا رو شکست دادم. صبحانه خوردم و بعد رفتم سراغ کامپیوتر و درس خوندم تا ۸ و نیم بعدش دیگه وسوسه شدم و رفتم چرتی بزنم که رفتم اون دنیا!

روز دوم: شب قبلش اومدم به داداشم گفتم بیا فردا ساعت ۴ بریم بسکتبال، اونم حال کرد و گفت باشه. شب ساعت یازده رفتم تو تخت خوابم و به آلارمم گفتم فردا ساعت ۵ و نیم بیدارم کن (بدقول!) بیدار شدم و رفتیم با داداشی یه صبحانه و قهوه مفصلی نوش جان کردیم و چون پاش خراب بود از رفتن منصرف شدیم. نشستم خوندم و تا شب خودمو حفظ کردم. موفق شدم!

روز سوم: شب راحت ساعت ده رفتم تو تخت و دیدم خوابم نمیاد! یه ساعتی گذشت و خواب رفتم. عالی بود. صبح هم بیدار شدم و قهوه رو خوردم و نشستم به کار و تلاش و فعالیت. باز وسوسه شدم و چرت زدم ولی یه ساعت بیشتر طول نکشید و روز پر انرژی دارم.

روز چهارم: دیشب خوب نخوابیدم و خیلی دیر خوابیدم. امروزم ساعت ٧ صبح بیدار شدم و دیر کردم. لعنت بهش

روز پنجم: در کمال تعجب هم‌اتاقیا ساعت دو نیم رفتم که بخوابم و ساعت پنج هم بیدارم. هنوز نظم دلخواه رو نداره ولی خیلی خوبه. وبلاگم رو نوشتم و به روز کردم و الان ساعت ۶:٢٣ دارم میرم دوش بگیرم.

سبک زندگیصبحسحر خیزی
دفترچه خاطرات یه دانشجو که بعد از سه بار مشروط شدن وارد یه دنیای جدید شده! این بیشتر یه داستانه تا کاسه چه کنم چه کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید