زهرا قنبری
زهرا قنبری
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

دیوار؛ پلتفرمی که در آن اشیا گم نمی‌شوند!

وقتی قرار شد به مناسبت تولد 9 سالگی دیوار درباره آن بنویسم، خیلی فکر کردم از کدام زاویه باید بهش نگاه کنم که جدید باشه، چونکه شاید من زیاد گذرم به اپلیکیشن دیوار برای خرید و فروش نیفتاده باشه اما سر و کارم با خود کسب‌وکار دیوار چرا! من به واسطه شغلی که داشتم همیشه خبرهای دیوار رو دنبال می‌کردم. به نظرم این کسب‌وکار اینترنتی به جز خدماتی که ارائه داده در راستای مسئولیت اجتماعی خود هم کارهایی کرده که جای تشکر دارد.

از لحاظ تعریف ساختاری «دیوار» یک پلتفرم برای نیازمندی‌های اینترنتی و بستری برای خرید و فروش کالاهای نو و دست دوم در ایران است. این پلتفرم از سال 92 فعالیت خودش را به عنوان بستری کالاهای دست دوم شروع کرد و بعدها فروشگاه‌های کالای نو را هم اضافه کرد.

یا حداقل ما این‌جور فکر می‌کنیم، اما دیوار به چشم مامان بزرگ دوستم در روستایی خوش آب و هوای گیلان فضاییه که می‌تواند وسایل مانده در انباری پشت خانه چوبی را با قیمت مناسب با کمک نوه‌هایش از طریق گوشی موبایل بفروشد و به جای آن وسایلی را از فروشگاه‌های دیوار بخرد که به آن نیاز دارد. وقتی با زبان شیرینی گیلکی می‌گوید: «لکو اون برنامه چی چی بود، دیوار، بیه از این کمد عکس هگیر و بنه شاید که فروش بره»

دیوار برای پدر خانواده که با پول‌های داخل بانکش که حاصل دست رنج چند ساله‌اش بود، می‌خواست ماشین بخرد، حکم بهترین بنگاه‌های ماشین را داشت.

برای دختر خانواده که امسال کنکور قبول شده بود، دیوار جایی بود که می‌توانست هم از شر کتاب‌های کنکوری خود خلاص شود هم به یکی از همسن و سال‌های خود کمک کند تا با قیمت کمتری این کتاب‌ها را بخرد.

مادر خانواده در حالی که خسته از کارهای خانه روی مبل می‌نشیند. پای رو پای می‌اندازد با یکی از دست‌هایش عینک را روی بینی جابه‌جا می‌کند با دست دیگرش اپلیکشن دیوار روی صفحه موبایلش بالا و پایین می‌کند تا بتواند یک همزن برقی با قیمت مناسب برای جایگزین همزنی که به تازگی شکسته است، پیدا کند. دیوار برای او مانند مغازه‌ای سر کوچه می‌ماند که قبلترها در آن حساب دفتری داشت و سر هر مهمانی از آن ظرف و ظروف یا وسایل الکترونیکی می‌خرید!

و امان از برادر کوچکتر خانواده که طرفدار پر و پای قرص دیوار است، او از بچگی علاقه زیادی به خرید و فروش وسایل خود داشت و دلش می‌خواست که درآمدزایی خودش را داشته باشد.

خلاصه او به هیچ چیزی در خانه رحم نمی‌کند از گلدان‌های رنگی گوشه خانه مادر گرفته تا لباس‌هایی که سالی یکبار هم پوشیده نمی‌شوند و مادر هر چند وقت یک بار پس از تمیز کردن کمد‌ها آن‌ها را در بقچه‌ای جداگانه دسته‌بندی می‌کند. یا مثلا یکی از چندین چند هدفون و گوشی‌های قدیمی و جدید تا سیم‌های در هم پیچیده که معلوم نیست دقیقا برای کدام از وسایل برقی استفاده می‌شود. همه و همه را در پروفایلی که در دیوار درست کرده با قیمت‌های مناسب به فروش می‌گذارد. البته او علاقه‌‌ای زیادی هم به خرید کالاها از دیوار دارد که داستانش مفصل است!

پدربزرگ اما از آن آدم‌های سرد و گرم چشیده‌ای بود که عقیده داشت به این کسب‌وکارهای اینترنتی هیچ اعتمادی نیست و هزاران دزد و کلک در کارشان است.

هر بار که نوه‌هایش به او گفتند بیا این وسایل قدیمی خاک خورده را تمیز کنیم و در دیوار بگذاریم شاید کسی پیدا شد که به آن نیاز داشته باشد،‌ قبول نمی‌کرد و می‌گفت: «شما خیلی جوونید یادتون نمیاد. قدیم‌ترها که از این قرتی بازی‌ها نبود. سر هر محله‌ایی یک سمساری بود که از زمین تا سقف روی آن وسایل بود و از شیر مرغ و تا جون آدمیزاد در آن پیدا می‌شد. صاحبش رفیقم بود و وسایل من را با قیمت مناسب می‌خرید و اگر هم چیزی می‌خواستم یک خوبش را برایم کنار می‌گذاشت.»

نوه‌ها هم در جواب می‌گفتند که الان دیوار هم یک سمساری آنلاین است که ما عکس وسایل رو می‌گذاریم داخلش و خریدار نگاه می‌کنه و اگر خوشش اومد می‌خره. این گفت‌وگوها همچنان ادامه دارد و باید دید بالاخره پدربزرگ دلش به این کار رضا می‌دهد یا اینکه هنوز می‌خواهد از رفیق قدیمی خود خرید کند!

قسمت دوم

وقتی از دوستانم خواستم تا خاطره خودشان از خرید و فروش کالاها از دیوار برایم تعریف کنند؛ با گوش دادن به آن‌ها به این نتیجه رسیدم که هر وسیله‌ای و هر اشیایی یک قصه دارد که با فروش آن به یک خانواده دیگر این قصه‌ها ادامه پیدا می‌کند. شاید این قشنگترین تعریفی بود که می‌شد از دیوار داشت، پلتفرمی که در آن اشیا گم نمی‌شوند فقط قصه‌هایشان تغییر می‌کند.

اما از علاقه خودم اگر بخواهم بگویم، به نظرم ارزش دیوار به جز درآمدزایی و توسعه کسب و کارش، به کارهایی است که در راستای مسئولیت اجتماعی به امید تغییر هر چند اندک در جامعه کرده است. از تلاش‌هایی که در تولید محتوا برای گرانی مسکن و خودرو گرفته تا تهیه گوشی‌ها و تبلت برای دانش آموزان در دوران کرونا. حمایت از داستان‌ و قصه‌گویی در مجله‌ کرگدن گرفته تا توسعه نرم‌افزاری دیوار برای استفاده راحتتر افراد نابینا و کم‌بینا.

دیوار باعث شد تا یک زن محلی در روستایی از جنوبی‌ترین قسمت کشور بتواند کارهای سوزن‌دوزی و لباس‌های بلوچ دست دوز خود را بدون واسطه قرار دهد یا حتی کشاورزان و صیادان گرفته تا آرایشگران، جوشکاران و باغبانان سیار بتوانند بدون کم و زیاد کردن قیمت، به صورت مستقیم با مشتری آشنا شوند. دیوار به راهی برای امرار معاش در روستاهای دور افتاده تبدیل شده. این کار دیوار برای من خیلی جذاب بود چون با خرید از یک تولید کننده‌ی محلی و کوچیک هم باعث رونق کسب‌وکار افراد می‌شیم که بتواند بدون واسطه درآمدزایی کند هم خودمون با قیمت کمتر خرید می‌کنیم.

البته دیوار هم به مانند هر کسب‌وکار دیگری تو این 9 سال دچار چالش‌های زیادی شده از آگهی‌های کلاه‌برداری گرفته تا فیشینگ و غیره. با این حال در شرایط بحرانی به جای بسیاری از شلوغ بازی‌ها به آگاهی مردم در فضای اجتماعی و خود سایت کمک کرد تا کم کم مردم چم و خم خرید آنلاین درست رو از دیوار یاد گرفتند.

دیوارقصهازدیواربگو
روابط عمومی‌چی و دستی هم بر نوشتن و تولید محتوا دارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید