اکرم جوکار·۳ روز پیشقصه دختر بلور در شهر پنبهای | برای همراهی با یلدای دوستداشتنیقصهگویی رسم قشنگِ شب یلداست. منم میخوام به مناسبت این شب زیبا و کمپین یلدای دوستداشتنی ویرگول، مثل مامانبزرگها براتون قصه تعریف کنم.
رها وحیدآذر·۳ روز پیشیلدا با رؤیای تو ( برای وحید _ صاد )یلدا با توخورشید طلایی ؛ تن سپرده ی رنگ کبود غروب شد و حریر سیاه ِ شب یلدا بر بوم آسمان کشیده شد "گلبرگهای مرطوب ِ ارغوانی را بر برگهای زرد…
کیا بهرامی·۷ روز پیششیرین نباشی مجبوری فرهاد باشیشین: نیستی..... خبری ازت نیست.... میم: چند وقته هر حرفی می خوام بزنم تلخ از آب در میاد، واسه همین بیشتر از قبل ساکتم... شین: سکوتت هم تلخه…
حسنعلی كيوان پژوه·۸ روز پیشمن از تئاتر بدم میاد! (پارت چهارم)از نیمه شب گذشته. تا این ساعت بیدار ماندن در این چاردیواری که دیوارهایش بوی تعفن انزوا می دهند غیر عادی است. قرص ها مثل دفعات قبل عمل نکرده…
ریحانه شفیق·۸ روز پیشکتاب خدایان شهری و اشباح پرسهزنندهاین رمان اولین رمانی بود که تو #ژانر_معمایی خوندم. هدیهی دوستم محیا بود، علت اینکه سراغش رفتم هم این بود که ببینم آیا محیا اولش برام چیزی…
حسنعلی كيوان پژوه·۱۱ روز پیشمن از تئاتر بدم میاد! (پارت سوم)یکی دو ساله که به عنوان معلم حق التدریس تو یه مدرسه خصوصی بالای شهر به بچه دبیرستانی ها ادبیات درس میدم. یه جورایی ادامه دهنده راهی شدم که…
حسنعلی كيوان پژوه·۱۲ روز پیشمن از تئاتر بدم میاد! (پارت دوم)چرا باید برگردم توی مطب؟ خب شاید یه چیزی جا گذاشتم. هرچی فکر می کنم یادم نمیاد. اما حتما یه دلیلی داشته که می خواستم برگردم. برگردم یا برنگ…
آفره دخت·۱۳ روز پیشاولین بوسهمیدونستید دخترا گاهی اوقات با موهاشون هم حس میکنند ؟ گاهی اوقات حتی بادی که میوزه هم حس میکنند .
حسنعلی كيوان پژوه·۱۴ روز پیشمن از تئاتر بدم میاد! (پارت اول)«دکتر لطفاً دوز قرصها رو بالاتر ببر.» این رو گفتم و از مطب خارج شدم، حتی منتظر نموندم دکتر جوابم رو بده. با اینکه غیر از رودررو حرفزدن هی…