دیروز بااینکه خبر قبول نشدنم تو ارشد منو یه لحظه ناراحت کرد ولی اصلا حس یه دختر شکست خورده رونداشتم .
نمیدونم شاید یه لحظه فلش بک زدم به وقتایی که خودم تک و تنها خودمو بالاکشوندم
واسه هر جایگاهی که الان دارم خودم وخدا بودیم و این درسته که نقش اصلی رو خودم بازی میکردم
وقتایی که دوروبرم آدمای بی هدف میدیدم ، انتخاب کردم وقتمو بیهوده تلف نکنم وهرلحظه یادبگیرم
این یه دنیاست برام...
تصمیم داشتم گریه کنم گفتم : عه احساستو سرکوب نکن چون معمولا احساسمو بیان میکنم ولی درکمال تعجب حتی گریه ام هم نگرفت
نمیدونم چرا چون یقین دارم این خبر یه رشد واسم داره
باوردارم همه چی خیره
ومیدونم وقتی زمین خوردم دوباره بلند میشم
میتونم خاکهای روی لباسمو بتکونم
وبا یه لبخند دوباره پرقدرت ادامه بدم
حقیقتش اینستا دیروز ترکید همه اونایی که قبول شدن و دوستانم استوری گذاشته بودن
نمیدونم یه کم دلم گرفت ، ولی یهو به خودم اومدم یه تلنگر به قلبم زدم و گفتم :«مگه یادت نیست دنیا هرحسی رو بهش بدی گسترش میده . سعی کن حس خوب بگیری وبرای همه آرزوی موفقیت کنی .
با خودم گفتم برای دوستات خوشحال باش این حس به خودت برمیگرده
باورتون نمیشه واقعا از درودیوار برام حس خوب میبارید ??
چون مثل ریشه های تنومند درونم این باور رشد کرده که جهان حس ات رو هر جوری بدی بیشتر بهت برمیگردونه
الان خیلی بهترم ومیخوام جدی تر باشم واسه سال بعد ومیدونم اونی که دلم میخواد میشه
ناامیدی در قلمروی من جایی ندارد♥️
(توی باشگاه ۴.۲ درصدیون، هدف اشتراک افکاره، قرار نیست موافق باشی با مطالب، قراره نظرتو بدی و رشد صورت بگیره)