به نام خدا
اِممم .. نمدْ چیبگم ! تبریک روز قلم . همین فکر میکنم کفایت بکنه.
خیلی وقته میخواستم تیکه شعر های رها شدهام رو برایتون سِندْ کنم ، خب تا امروز که به قول سید خیلیییی یهویی چشمم به مناسبت روز بیافتاد و منم که داشتم به رخت خواب اجازه میدام که هرکاری که دلش میخواهد با منِ امیخته به خواب و هَپَروت بکند که معمولاً دلش میخواد مرا در اغوش خودش به خواب ببره، که اون یهویی اتفاق افتاد و هنوز دارم به رختخواب سرد و حزن انگیزم مینگرم و مینویسم !
۱) هنگامی که من قلم را گلاویز دستانم میکنم و ورقه رو جلوی خودم قرار میدم ؛ قلمم در وصف ان لحظه ، ان قسمت از عُمرم نطق میکند :))
قلم در دست
کاغذ افتاده از نفس
بر وجودم جوهر روان و ناب دارم
ای کشاورز زاده، بنویس که دگر تاب ندارم
( « کشاورزاده » منم هااا، میبینی چقدر کلاس داره!)
از اینجا به بعد فقط اِسکی رفتم:))
.
فروغ فرحزاد گفت؛
باز لبهای عطش کردهُ منْ
لب سوزان تُرا میجوید
۲) حالا من چی گفتم؟
باز شد سرخوشی لبانم خراب
هنگامی که شد پروانهام سراب
.
مولانا میگه ؛
نکند فکر کنی در دل من یاد طُ نیست
گوش کن نبض دلم زمزمهاش با طُ یکیست
۳) من میگم ؛
نکند فکر کنی در دل من دریایت نیست
جِنسِ دریایت با اَشکانم یکیست.
.
«داود شمسی»یهبار حوصلش سر رفته بود و گفت ؛
تشویش غزل گون تو را تاب ندارم
هوشیارم و سرمستی مهتاب ندارم
۴) حالا من نشستم فکر کردم تا با تقلید و هزار مرض دیگه بگم ؛
عشق من...
عشق من هجرانت را تاب ندارم
گذشتهام را بی طُ باک ندارم
.
رسول ادهمی درحالی که خستگی توانش را بریده بود میگفت ؛
بچسب به من مثل چای بعد از کار
بعد من درحال درست کردن کاردستی گفتم ؛
۵) بچسب به من مثل چسب یک دو سه بعد کار
????
درکل امیدوارم این نوشته رو نخونی چون خودم میکشمت اگه تو کامنتا استیکر خنده ببینم ...?
و اینکه اینم بدونید که نوشته های بالا کوچکترین توهینی به شاعران والا مقام و جاودانِ مون محسوب نمیشود بلکه فقط دارم سعی میکنم الگو بگیرم.
روز قلم رو به تمام خوشخط ها ، نویسنده ها، خرده نویسها که همون نویسندهها میشه ولی شما گیر نده دیگه... تبریک میگم . مبارکا باشه...?
راستش هنوزم نمیدونم چی باید بگم !!!
۱۴/تیرِ دیگه، اره؟/۱۴۰۲ ?