جادهها و خیابانها؛ روایت تلخ بیتدبیری و جانهای از دسترفته ✍️ عبدالحسین سبحان پور
جاده و خیابان، تنها مسیر عبور خودروها نیستند؛ آنها صحنهی زندگی و مرگ هستند . هر روز هزاران نفر از این مسیرها میگذرند، و هر روز نیز خبرهای تلخی از تصادف، بیتدبیری و جانهایی که بیدلیل از دست میروند، منتشر میشود. این حوادث، فقط اعداد و آمار نیستند؛ هر عدد، داستانی است از خانوادهای داغدار، از کودکی که پدر یا مادرش را از دست داده، و از جامعهای که هزینهی بیتوجهی را با خون شهروندانش میپردازد.
---
۱. تصادف؛ حادثه یا نتیجهی ساختار معیوب؟
وقتی از تصادف سخن میگوییم، نباید آن را صرفاً به خطای راننده تقلیل دهیم. بسیاری از این حوادث، محصول مستقیم جادههای ناایمن ، چراغهای خاموش، خطکشیهای محو و نبود نظارت مؤثر است . تصادف در چنین شرایطی، نه یک «اتفاق»، بلکه نتیجهی طبیعی بیتدبیری است.
---
۲. بیتدبیری؛ زخمی که هر روز تازه میشود
بیتدبیری در مدیریت جادهها و خیابانها، زخمی است که هر روز عمیقتر میشود. وقتی پروژههای نیمهتمام سالها رها میشوند، وقتی آسفالتها پس از یک باران ساده فرو میریزند، و وقتی هیچ نهادی پاسخگوی جانهای از دسترفته نیست، این یعنی بیتدبیری به یک عادت بدل شده است.
---
۳. جان آدمها؛ بهایی سنگین برای بیمسئولیتی
هیچ چیز ارزشمندتر از جان انسان نیست، اما در جادههای ما، جان آدمها ارزان شمرده میشود. هر تصادف مرگبار، سندی است بر اینکه جان انسانها در اولویت برنامهریزیها قرار ندارد. این بیتوجهی، نهتنها خانوادهها را داغدار میکند، بلکه اعتماد عمومی به نظام مدیریتی را نیز از بین میبرد.
---
۴. نقض نظم عمومی؛ خیابان به مثابه بیقانونی
خیابانها باید نماد نظم باشند، اما در بسیاری موارد، خود به صحنهی بینظمی بدل شدهاند. رانندگانی که به دلیل نبود خطکشی یا چراغ راهنما، ناچار به تصمیمهای خطرناک میشوند؛ موتورسوارانی که پیادهروها را اشغال میکنند؛ و عابری که برای عبور از خیابان، هیچ گذرگاه امنی نمییابد. اینها همه نشانهی نقض نظم عمومیاند. وقتی خیابانها بینظم باشند، شهروندان نیز به بینظمی عادت میکنند و قانون، به تدریج کارکرد خود را از دست میدهد.
---
۵. تصادف بهمثابه بحران اجتماعی
تصادفات جادهای فقط یک مشکل حملونقل نیستند؛ آنها بحرانی اجتماعیاند. هر جان از دسترفته، نیرویی است که میتوانست در اقتصاد، فرهنگ یا خانواده نقشی ایفا کند. هزینههای درمانی، خسارتهای مالی، و مهمتر از همه، رنجهای روحی خانوادهها، بار سنگینی است که جامعه بر دوش میکشد.
---
۶. مسئولیتگریزی و فقدان پاسخگویی
یکی از تلخترین ابعاد ماجرا، نبود پاسخگویی است. پس از هر حادثه، مقصر به گردن راننده انداخته میشود، بیآنکه به نقش جادههای ناایمن ، مدیریت ناکارآمد و ضعف نظارت اشارهای شود. این مسئولیتگریزی ، چرخهی تکرار حوادث را تضمین میکند.
---
۷. جادهها و اعتماد عمومی
اعتماد عمومی، سرمایهای است که به سادگی از دست میرود. وقتی شهروندان میبینند که حتی ابتداییترین حقوقشان، یعنی امنیت در جاده و خیابان، تأمین نمیشود، اعتمادشان به نهادهای مسئول فرو میریزد. این بیاعتمادی، پیامدهایی فراتر از حوزهی حملونقل دارد و به همهی عرصههای اجتماعی سرایت میکند.
---
۸. راهحلها؛ بازگشت به انسان محوری
برای اصلاح این وضعیت، باید چند اصل اساسی رعایت شود:
- ایمنی بهعنوان اولویت: جان انسانها باید در صدر همهی برنامهریزیها قرار گیرد.
- نگهداری مستمر: جادهها نیازمند مراقبت دائمی هستند، نه تعمیرات مقطعی و نمایشی.
- شفافیت و پاسخگویی: نهادهای مسئول باید در برابر هر حادثه و هر نقص، پاسخگو باشند.
- فرهنگسازی: آموزش رانندگی و احترام به قانون باید از کودکی آغاز شود.
- عدالت فضایی: همهی مناطق، چه مرکزی و چه حاشیهای، باید از خیابانهای ایمن برخوردار باشند.
---
✍️ جمعبندی
جادهها و خیابانها ، آیینهی جامعه هستند. هر تصادف، هر جان از دسترفته، و هر نقض نظم عمومی، نشانهای است از شکاف میان وعده و عمل. نقد جادهها، در حقیقت نقد شیوهی حکمرانی است؛ زیرا خیابانها فقط مسیر عبور نیستند، بلکه صحنهی زندگی انسان ها هستند. اگر خیابانها بینظم، پرخطر و بیروح باشند، این یعنی جامعهای که هنوز نتوانسته میان قانون، تدبیر و جان انسانها پلی استوار بزند.
عبدالحسین سبحان پور