ع.د.ر
ع.د.ر
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

حرکت و رکود


به‌نام خدای قلم

زمان در حال گذر است،و ما هم محکوم به بودن،که هم‌خانوادگی اینجاست که شکل می‌گیرد،و یاران یافته می‌شوند.،

که من با چه ها و که ها هم‌خانواده ام؟

من و رکود و مرگ و بازی و درد و سردی و تنهایی و اندیشه و امید توخالی و غم هستیم،یا من و آغاز و اندیشه و حرکت و انتخاب و تاثیر و قدرت و نشاط و امیدهای واقعی در آخر خط ها و طلوع های پس از غروب؟

من،با تاریکی پس از غروب همراهم؟یا از آن گذشته ام و با طلوع در متن تاریکی هم نفسم،یا از آن هم گذشته ام که این ها می‌آید و می‌رود،و خودم در پی درانداختن طرحی نو و شروعی بی پایان و طلوعی بی غروب،در افق های هستی خویشم؟

که من می‌سازم،یا مرا می‌سازند؟

و من چه می‌خواهم،در این اصالت هایی که هرکسی به هرچیزی خواست داد،اصالت وجود و ماهیت و عمل و...

که هیچ کس نگفت من چه کاره هستم؟گفتند من هستیم چیست،گفتند چیستیم چیست،گفتند عملم چیست...کسی نگفت من چکاره ام...

که در این بحر تمنا،ما جایی برای خود مشخص می‌کنیم،با همین چه‌کاره بودن ها!

ما در این درگیری ها و تضاد ها و گریز ها و جذب ها که خاصیت دنیا است،و در این حرکت پیوسته و منظم و منسجم،فقط همین هارا(که همه بدیهی بودند،)اثبات کردیم و بر سرشان دعوا شد و در انتزاعیات جنگیدیم،و کسی این هارا تعریف نکرد،توضیحشان نداد وما را به سمت برنامه و تدبیر نرهانید،تا بشناسیم و انتخاب کنیم و حرکت را آغاز کنیم،حال آن‌که ما ذاتا عاشق و رهرو بودیم،و در این رکود و مرگ،فقط سوختیم.،که ما سوختِ سوزِش و آغاز را داشتیم،که برای حرکت ما به ما داده بودند و فقط نیازمند جرقه بود،جرقه ی شناخت و بعد گرمای مقایسه که قرین آن بود و مقدمه ی امکان حرکت،و ما با توقف و رکود و مرگ در انتزاعیات،فقط این سوخت را صرف سوختن و بایستی گفت در واقع،سوزاندن خویش کردیم،که <<وما اصابکم من مصیبةٍ فبما کسبت ایدیکم.،۳۰شوری>>از ماست که بر ماست،از من نیست که بر من است،از ماست که بر ماست!

و در خودِ این دقت و ظرافت لفظ،ژرفایی نهفته است که فضای این آیه را اندیشکده‌ای بزرگ ساخته است...

حرکترکودمرگانتخابانسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید