دیروز خیلی غرق فکر کردنای بی سر و ته بودم و اعصابم حتی به برخورد نفسم به بازوم حساس شده بود ، و هربار که میگفتم دیگه کافیه ، فقط موضوع تو مغزم عوض میشد و چیزی از شلوغیا کم نمیشد.
چی کمکم کرد؟ چند متر تنهایی و به شعاع چند متر سکوت.
هرچیزی که نزدیک تر از سه متر بهم بود ، هم خودش و هم صداش پاکسازی شد ، درسته که زمین تا آسمون فرق نکرد ولی تاثیری که گذاشت بهم اینو فهموند که "نمیتونی بدونی که چیزای ساده چقدر از انرژیت رو میدزدن مگه اینکه حذفشون کنی"
پس:
وقتی شلوغی ، از یه قدم ساده شروع کن ، اگه قبلا تصمیمات منطقی ای میگرفتی و الان یه مدته داری مثل میمون تصمیم می گیری یعنی وقتشه یه کانال شلوغ خبری رو تو روانت لفت بدی ؛
یا شایدم وقتشه که به یه رفاقت مردابی پایان بدی ، میدونی که رفاقت مردابی چندین برابر رفاقت های موفق و شاد انرژی بر تره ،
یعنی با یه تیر از سه طرفت میزنه ، اولی اینه که ازت انرژی میگیره ولی بهت انرژی نمیده ، دومی اینه که کلی ازت فرصت خوب بودنو می دزده و سومی هم اینکه بهت حال بد میده.