ویرگول
ورودثبت نام
20njvan(intp)
20njvan(intp)
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

حرف مفت

حقیقتی تلخ
حقیقتی تلخ


درباب انتقاد از بی فکری عوام الناس


ایرانی جماعت(اکثریت عوام نه همه) قومی عجیبی است اگر سر انها کلاه بگذاری و دروغ بگی وانان را فریب دهی و مسخره بازی دراوری و انان را سرگرم توهمات بیخود کنی تو را دوست خواهند داشت(امار فالورهای اینستاگرام و دلقکهای مجازی گویای این امر است) اما اگر از ایشان نقدی کنی وانان را به تفکر و اگاهی بخوانی تو را اگر رهسپار دیار باقی نکنند (نخبه کشی ذات این قوم و خصلت انان است)تو را در دل دشمن دارند (میزان سرانه مطالعه این قوم دلیل دیگری است بر این مدعا چند درصد مردم چند درصد وقتشان را در اینستا و فضای مجازی می گذرانند و چند درصد از مردم چند درصد از وقتشان را به مطالعه می پردازند ؟؟؟ جالب تر انکه چند درصد از همان افراد اقلیتی که اهل مطالعه هستند از ظاهر الفاظ و اصطلاحات گذشته واز ظواهر فراتر رفته اند و به عمق و اصل و ریشه و درک و فهم اصل مطلب رسیده اند؟؟؟؟؟ شاید این امر آنچنان عادی گشته که جزئی از وجود ایرانی گشته و نقد ان به معنی نقد ایرانی به حساب آید از ان رو ناراحت شده خون ایشان به جوش امده و نقد کننده را دشمنی پندارند که باید از هستی ساقط گردد آیا با چنین سطح فکری امیدی به اصلاح و پیشرفت و دموکراسی و برابری و عدالت اجتماعی و....خواهد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

و خدا داند در طول تاریخ این کشور نوابغ و نخبگان چقدر از این دیوان دو پا در کالبد و ظاهر و نقش آدمی خون دل خوردند

خداوند رفتگان از این جماعت را قرین رحمت کند و به زنده ایشان صبر جمیل عنایت دارد امین

تا کی درگیر حرف مفتی

تا کی گو..خوری با آن کلفتی

گویی که حقیقت را جستجو نمودم

خویشتن خویش در این ره پاره نمودم

هر دم گویی حرف مفتی

چون احمق و گردن کلفتی

رها کن حرفهای مفت را

بجوی حقیقت ماجرا را

آیا به دنبال سعادت هستی

یا همچنان در بروی عقل بستی

تا بکی درگیر پستی هستی

چرا از دام طمع هرگز نجستی

خلایق را هر چه که لایق

خلایقی درگیر وهم علایق

اخلاق در این وطن دگر نیست

عقل در تن آدمی دگر نیست

حرف مفت برای گرمی بازار

آدمی دهد هر دم خود را آزار

یونس از جهل قوم خویش بگریخت

این درد و غمش به جام جان ریخت

در سر این قوم عقل نیست که نیست

راه فراری زجهلشان نیست که نیست

قومی درگیر جهلی بسی مرکب

نگاه کنند به هم به چشم مرکب

هر کس به فکر و ذکر آن شد

دگری را چگونه می توان سوار شد

قومی درگیر لهو و لغو و بازی

ناچار با جهلشان باید بسازی

در عزلت و غم ز قومی بد سرشت

نشست و از غم هزاران دل آزرده نوشت

گرچه قوم یونس آخر سر آمد به راه

یونس راه این قوم سیه دل به چاه است به چاه





حرف مفتسعادتشقاوتدلنوشتهغم نوشته
افلاطون:هیچ کس به اندازه آن کسی که حقیقت را میگوید مورد تنفر قرار نمی گیرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید