باید تمام دارایی هایم در یک کوله جا شود و خاطراتم و تجربه هایم در یک آسمان پهناور جا نشود.
چرا که از این دنیا جز تجربه ها و خاطرات را نمی بریم. و تمام دارایی ها را می گذاریم !
هر چه کوله ام سبک تر باشد بیش تر میتوانم قدم بردارم و دیرتر خسته می شوم. پس بیشتر می بینم و حس میکنم.
هر چه بیشتر داشته باشم بیشتر باید حواسم بهشان باشم.
مرا همین موسیقی ها و کتاب ها بس است. احتمالا خودکاری و دفترچه ای !
چه خواهم از این دنیا.؟
مگر آمده ام که جمع کنم ؟
نگاه یک کودک معصوم ۲ ماهه به آسمان.
و من عظمت کهکشان را در چشمانش دیدم.
گویا درونش چیزی نامأنوس با دنیا از آن دو شکاف باریک سیاه میدید. و از زندانی شدنش در حیرت!
که چگونه آن عظیم در این چنین جای تنگی به بند است؟!
اما آرام بود .گویا مطمئن بود که همه چیز درست است .حتی با آنکه از کوچک ترین کاری عاجز بود. کوچکترین ترسی در او نبود. انگار همه یکارهایش به کسی سپرده شده است.و او با خیال جمع می خواهد فقط ببیند و لذت ببرد و احتمالا اگر بزرگ تر شد دوست دارد
تمام دارایی هایش در یک کوله جا شود و آرزوهایش در یک آسمان نگنجد.
#جهش
∆√!∆
۲۹/۱/۱۳۹۸
۲۱:۵۳