این پست به صورت ویدیویی در اینستاگرام و یوتیوب هم قابل مشاهده است
بیاین برای توضیحش، یه داستان کوتاه تعریف کنیم. فرض کنین یه جعبه خاکستری وجود داره که هیچ کاربردی نداره و باهاش هیچ کار خاصی نمیشه انجام داد.
حالا فرض کنین به همراه هزار نفر داخل یک اتاق بزرگ هستید و ده تا از این جعبههای خاکستری هم وجود داره. یه نفر یه روز جعبهش رو میگیره بالا و شروع میکنه با فریاد زدن از جعبهش تعریف میکنه که سعی کنه بقیه رو قانع کنه این جعبه رو ازش بخرن.
چند نفر اهل سرمایهگذاری تو اون اتاق پیدا میشن، به تبلیغات این آقا گوش میدن و به نظرشون میاد این ویژگی واقعا ویژگی خوبیه! جعبهای که گوشههای خیلی تیز داشته باشه میتونه همه چیز رو عوض کنه! و حاضر میشن برای خرید اون جعبه خاکستری به اون آدم پول بدن. و برای اولین بار یه نفر موفق میشه جعبه خاکستریش رو بفروشه.
کم کم بقیه افراد هم توجهشون جلب میشه. عدهای به خاطر سرمایهگذاری روی این ویژگی منحصر به فرد علاقهمند به خرید جعبه میشن، عده دیگهای هم صرفا چون میبینن این افراد تحلیلگر دارن به جعبه خاکستری علاقهمند میشن، علاقهمند میشن.
خب. تا اینجا همه چیز مشخص و سادهست. بریم سراغ اصل ماجرا.
فرض کنید شما یکی از اون افرادی هستین که جعبه خاکستری دارن. یه نفر میاد بهتون پیشنهاد میده جعبهتون رو بهش به قیمت ۳۰ هزار تومن بفروشید. ولی شما به گوشتون رسیده اون نفر قبلی که جعبهش رو فروخته به قیمت ۳۵ هزار تومن فروخته. در نتیجه طبیعتا شما ۳۰ هزار تومن نمیفروشید. به خریدار میگید این جعبه خیلی ارزشمنده و گوشههای تیزی داره من ۴۰ هزار تومن میفروشم. اگه خریدار قبول کنه و بابت جعبه به شما ۴۰ هزار تومن پول بده، نفر بعدیای که بخواد بفروشه میبینه اولی ۳۵ تومن فروخت دومی ۴۰ تومن؛ مشخصه ارزش این جعبه داره میره بالا. من زیر ۵۰ تومن نمیفروشم و قیمت باز هم میره بالاتر.
حالا در همین حین ممکنه یکی از دارندههای جعبه خاکستری اصلا اطلاعی از این قیمتها نداشته باشه و یه گوشهای تو این اتاق با چند نفر از این هزار نفر نشسته باشن و جعبهش رو به قیمت ۱۵ تومن بفروشه. ممکن هم هست همینطوری قیمت بره بالا ولی بعد چند ماه یکی دو نفر احساس کنن این گوشههای تیز خیلی هم مفید نیستن و الکی پولشون رو خرج چنین جعبهای کردن، و تصمیم بگیرن قبل اینکه همه متوجه این قضیه بشن برن جعبهشون رو زیر قیمت بفروشن و اینطوری، قیمت این جعبه دوباره میاد پایین.
خب حالا در چنین شرایطی قیمت جعبه خاکستری رو کی داره تعیین میکنه؟ هیچکس. جعبه خاکستری صرفا یک کالائه دست ده نفر آدم. هر قیمتی اینا بخوان بفروشن و بقیه راضی باشن بخرن میشه قیمت جعبه خاکستری.
بیتکوین هم دقیقا همین جعبه خاکستریه. یک جعبه خاکستری که هیچ قابلیتی نداره و هیچ کار خاصی هم نمیشه باهاش انجام داد. قیمتش هم دقیقا مثل جعبه خاکستری صرفا دست کساییه که بیتکوین دارن. بیتکوین مال کسی نیست، توسط ادارهای هم کنترل نمیشه، اتحادیه و صنف بیتکوین فروشان شرق هم نداریم که قیمتها رو کنترل کنن.
چرا میگم شباهتش به یک کالای بیفایده بیشتره تا یک واحد پول؟
چون پول هم درسته که یک تکه کاغذ بیفایدهست ولی پول رو دولت به عنوان یک ضمانتنامه چاپ میکنه. ضمانتنامه اینکه هر کس این تکه کاغذی که روش نوشته ده هزار تومان رو داشته باشه به این اندازه طلا داره که پیش من امانته. هر کس این کاغذی که روش نوشته پنجاه هزار تومان رو داشته باشه به این اندازه پیش من طلا امانت داره. و مردم هم میرن در واقع این طلاهاشون رو که پیش دولت امانته با هم معامله میکنن. اما در مورد بیتکوین چنین ضمانتی نیست. یک چیز کاملا مجازیه و اگه به هر طریقی فردا تمام بیتکوینها و نرمافزارش از اینترنت حذف بشن (که غیر ممکنه) هیچکس مسئول هیچچیزی نیست.
بیاین یه ذره عمیقتر بشیم و ببینیم اصلا چی شد که یهو یه کالای بیفایده که به خودی خود هم ارزشی نداره روش برچسب قیمت میخوره و براش بازار تشکیل میشه.
اگه دقت کرده باشید دو تا نکته مهم تو داستان جعبه خاکستری وجود داشت که باعث شد این جعبه یهو بازار مخصوص خودش رو داشته باشه. اول اینکه این جعبه یه ویژگی خاص داشت. ویژگی جدید و منحصر به فرد. اینکه گوشههای خیلی تیزی داشت. و ویژگی خاصش انقدر جدید و جذاب بود که یه سری آدم حاضر شدن روش سرمایهگذاری کنن چون فکر میکردن این گوشههای تیز دنیا رو عوض میکنه.
نکته دوم این بود که کلا ده تا جعبه تو اتاق وجود داشت. کسی نمیتونست بره بعد گرون شدن جعبهها یه جعبه برای خودش بسازه. ممکنه هزارنفر این جعبهها رو بخوان ولی فقط ده تا ازش هست. هر کی پول بیشتری بده میتونه یکی بگیره. اگه مثلا یه تپه جعبه خاکستری وسط اتاق بود دیگه برای کسی اهمیت نداشت. هر چه قدر هم گوشههاش تیز میبود کسی حاضر نبود براش پول بده چون خب یه تپه جعبه وسط اتاقه. اگه جعبه میخوای برو یکی بردار.
این دو نکته مهم داستان جعبه خاکستری، توی بیتکوین چه شکلی بود؟ نکته اول ویژگی خاص جعبه بود که باعث جرقه اولیه و علاقهمند شدن آدمها شد. اون ویژگی خاص تو بیتکوین عدم وابستگیش به بانکها و دولتها بود. بیتکوین بر خلاف پولهای رایج، وابسته به مرزهای یک کشور و سیاستهاش نیست، در اختیار بانکها هم نیست. تماما در اختیار مردمه. همه اطلاعاتش فقط روی کامپیوترها و موبایلهای مردم ذخیره شده. فایده اولش اینه که امروز دیگه دزدی ازش تقریبا غیر ممکن هست. فایده دومش این هست که به شما امکان ناشناس بودن میده. کسی نمیتونه پولهایی که جابجا میکنین رو ردیابی کنه. فایده سومش اینه که عملیاتهاش توسط کامپیوترها و اینترنت انجام میشن نه اپراتورهای بانک. و این یعنی برای جابجایی پول نیازی به پرداخت کارمزد نیست. فرقی نمیکنه پول رو میخواین برای یه نفر تو شهر خودتون کارت به کارت کنین یا میخواین برای یکی تو یه کشور دیگه با یه ارز دیگه حواله کنین. کارمزد لازم نداره. این ویژگی منحصر به فرد بیتکوین بود. (حقیقت اینه که کارمزد داره، ولی انقدر ناچیزه که میشه در نظر نگرفتش)
نکته مهم دوم، تعداد محدود این جعبههای خاکستری بود و در رابطه با بیتکوین هم همینطوره. در دنیا کلا ۲۱ میلیون بیتکوین وجود داره. بعضیهاشون هنوز در اختیار کسی نیستن ولی تا چند سال دیگه اونها هم به یه سری آدم داده میشن و فارغ از اینکه چند نفر بیتکوین بخوان و تقاضا براش چه قدر زیاد بشه، کلا ۲۱ میلیون بیتکوین هست. دقیقا مثل جعبههای خاکستری که در بین این هزار نفر فقط ده تا جعبه وجود داشت و این باعث ارزشمندتر شدنش میشه.
شروع بیتکوین و تبدیل شدنش از یه جعبه بیکاربرد به یک واحد پول این شکلی بود که بیتکوین هم اولی که ایجاد شده ارزش خاصی نداشته، یک سری آدم داشتن سعی میکردن بقیه رو قانع کنن که بیتکوین چیز با ارزشیه ولی ارزشش تا این حد میره که مردم روی فرومها به جای لایک، به پستها و کامنتهای خوب بیتکوین میفرستادن.
نهایت ارزشی که تا سال ۲۰۱۰ پیدا میکنه اینه که یه آقایی به نام Laszlo Hanyecz ده هزار بیتکوین میده تا دو تا پیتزا بخره. ده هزار بیتکوین اون موقع میشده ۴۰ دلار ولی الان میشه ۱۸۰ میلیون دلار. کم کم در طول زمان تو جاهای بیشتری استفاده میشه و افراد بیشتری در خرید و فروشش دخیل میشن و قیمتش میره بالاتر.
چند سال بعد در وبسایت سیلک رود یا همون راه ابریشم به استفاده خیلی رایجی میرسه و شاید بشه گفت از اونجا به بعد رسما تبدیل به واحد پول میشه و شرکتهای بزرگ مثل مایکروسافت یا ایرلاینها هم شروع به پذیرش بیتکوین به عنوان یه روش پرداخت میکنن.
خب حالا یه سوال. برای جعبه خاکستری، همه هزار نفر تو یه اتاق بودن و میدیدن بقیه دارن به چه قیمتی میفروشن. برای همین میتونستن قیمت خودشون رو هم تطبیق بدن و اینطوری قیمت بالا پایین میشد. در رابطه با بیتکوین مردم چطوری میفهمن بقیه دارن به چه قیمتی میفروشن که الکی گرون نخرن زیادی هم ارزون نفروشن؟
جواب اینه که یه سری سایت ایجاد شده که کارشون همینه که مردم اگه میخوان بیتکوین بخرن یا بفروشن برن اونجا. یعنی شما بیتکوین دارین میرین میگین من انقدر بیتکوین دارم حاضرم به این قیمت بفروشم و دیگران اگه بخوان میخرن نخوان هم میگن گرونه نمیخوایم. و خب چنین سایتهایی جای راحتی هستن برای اینکه بتونین سریع ببینین دیگران دارن به چه قیمتی خرید و فروش میکنن؛ ولی نکته اینه که قیمت همین سایتها هم با هم فرق میکنه.
مثلا اگر تو کشورهای در حال توسعه مثل آفریقای جنوبی باشین، مردم دنبال خرید بیتکوین هستن ولی اونهایی که بیتکوین دارن سعی میکنن تو بازارهای آمریکایی بیتکوینهاشون رو به دلار بفروشن و به همین دلیل قیمت خرید بیتکوین اونجا یه ذره بالاتره. اما با همه این اوصاف و این سایتهایی که ایجاد شده، دوباره مثل جعبه ۱۵ تومنی اون داستان قبلی، ممکنه یکی هم یه گوشهای نشسته باشه بیتکوینهاش رو ۱۵ دلار بفروشه. کسی مانعش نمیشه.
حالا اگه هر کدوم از این سایتها یه قیمت دارن و آدما هم خودشون به قیمت دلخواهشون میفروشن، قیمت واقعی بیت کوین چنده؟ از کجا میشه دید قیمت واقعیش چیه که بتونیم بخریم یا بفروشیم؟ جواب اینه که در رابطه با بیتکوین چیزی به نام قیمت واقعی وجود نداره. قیمت واقعی بیتکوین هر قیمتیه که بتونین بخرین یا بفروشینش.
اگه تا اینجا اومدین بذارین پس یه چیز دیگه رو هم براتون تعریف کنم.
یادتونه گفتیم بیتکوین بیشتر شبیه یک جعبه بیکاربرده تا یک واحد پول چون پول ضمانتنامه طلاست؟ خب مگه خود طلا مثلا چه کاربردی داره که متفاوتش میکنه؟ حقیقتش اینه که طلا هم دقیقا مثل همون جعبه خاکستریه. طلا هم کاربرد خاصی نداره و دقیقا مثل جعبه خاکستری یا بیتکوین اون دو تا نکته رو داشته. اول: محدود بودنش؛ تو دنیا مقدار محدودی طلا هست و دوم، ویژگیهای فیزیکی شیمیاییش که ۲۵۰۰ سال پیش برای مردم مهم بوده. یعنی در دمای اتاق جامده، نمیشکنه، دمای ذوبش نه اونقدری پایینه که تو هوای گرم مایع بشه نه اونقدری بالائه که نتونن ذوبش کنن و باهاش سکه بسازن، سمی نیست، آتیش نمیگیره و موارد این شکلی. تنها فرقشون اینه که وقتی بیتکوین اومده ما واحد پول داشتیم و اون آدمها داشتن سعی میکردن بقیه رو قانع کنن بیتکوین چیز خوبیه بیاین بخرین، اما سال ۵۵۰ قبل از میلاد، حکومتها داشتن دنبال یک عنصری میگشتن که بتونن تبدیلش کنن به واحد پول.