دبیرکل گرانقدر حزب الله لبنان، جناب سید حسن نصرالله در سخنرانیشان در شب هفتم محرم ۱۴۴۳ (مصادف با ۲۴ مرداد ۱۴۰۰) اشارهای به تحولات افغانستان و عبرتهای آن به ویژه برای لبنان داشتند:
«دو کلمه هم برای عبرت بگویم، بیست سال آمریکا افغانستان را اشغال کرد، این کشور را مدیریت کرد، دولتی را آورد و دولتی را برد و برنامه ها و سیاست هایش را بر آنان تحمیل کرد، نیروهای مسلح ایجاد کرد، ارتش افغانستان را مسلح کرد، پس از بیست سال افغانستان چه سرنوشتی پیدا کرد؟ اینگونه نبود که این کشور از آمریکا کمک بخواهد، آمریکا خود وارد افغانستان شده بود، نیروهای آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکا و فرماندهان آمریکایی خود آنجا حاضر شده بودند و کشور را برای بیست سال در اشغال خود قرار دادند. گروهی از افغان ها هم از دوستان و هم پیمانان آمریکا بودند و با آمریکایی ها بیست سال همزیستی کردند، بیست سال زیر پرچم آمریکا علیه طالبان و غیرطالبان جنگیدند. پس از بیست سال آمریکا یک شبه تصمیم گرفت مذاکراتی را با طالبان در دوحه آغاز کند و در این مذاکرات هم تصمیم گرفت از افغانستان خارج شود، البته این اتفاقات برای دوران ریاست ترامپ بود اما لازمه اش این بود که برای خروج از افغانستان عجله نشود بلکه فشار وارد شود تا طالبان و حکومت افغانستان به توافقات سیاسی برسند، اما چنین نشد و با عجله سعی کردند خارج شوند تا مبادا خساراتی ببینند، چون مصلحتشان را در خروج از افغانستان می دیدند.
اما سرنوشت دوستان، هم پیمانان و همه آنانی که با شما بیست سال همراه بودند چه شد؟ از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی های عمومی در افغانستان دم می زدند اما چه شد؟ آمریکا منفعتش را در خروج از این کشور دید و بدون هیچ تسویه سیاسی و آشتی از این کشور، خارج شد. در مقابل طالبان چه کرد؟ آنان کارشان را شروع کردند و غالب استان های افغانستان را یکی پس از دیگری و بدون هیچ درگیری تصرف کردند، اگر هم در برخی جاها درگیری شد بسیار اندک بود.
در این زمینه دو نظریه وجود دارد، این نظریات هم به صورت خلاصه درباره اتفاقات کابل است. در رسانه ها مشاهده کردید که اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان از کشور فرار کرد، او تابعیت آمریکایی دارد در نتیجه به عنوان شهروند به آمریکا می رود تا در آنجا زندگی کند، اما سرنوشت مردم در کابل چه می شود؟ این مردم به حال خودشان رها شده اند. همه استانها به حال خود رها شده اند، همه استانها برای طالبان رها شده اند، با توجه به رفتار طالبان از خدا می خواهیم شرارت را از مردم افغانستان دور نگه دارد.
در این زمینه دو نظریه وجود دارد: یکی اینکه طالبان و آمریکا تفاهم کردند و افغانستان را به طالبان دادند، این نظریه تقریبا نظریه ای است که خیلی ها بر سر آن اجماع دارند. اگر این نظریه درست باشد یعنی دولت آمریکا به دوستانش در افغانستان خیانت کرد، از پشت به آنان خنجر زد و علیه آنان توطئه کرد. اما نظریه دوم می گوید آنچه رخ داد بر اساس توافق میان آمریکا و طالبان نبود بلکه آمریکایی ها افغانستان را ترک کردند تا افغان ها خود مشکلاتشان را حل کنند. اگر این نظریه درست باشد یعنی آمریکا پشت دوستانش را خالی و آنان را ذلیل کرد. پس آمریکا یا خائن است یا مایه خواری است و بیتفاوت دوستانش را رها کرده است.
امروز حکومت، امنیت، آبرو، زنان ، جان مردم، اقتصاد، آینده و ... در افغانستان در دستان طالبان است. این تجربه می تواند در لبنان هم تکرار شود. ای دوستان آمریکا در لبنان، آیا می خواهید آمریکا از لبنان حمایت کند؟ از چه طریقی؟ از طریق معشوقش اسرائیل؟ افغانستان تجربه ای است که در برابر ما قرار دارد. امروز در سنای آمریکا، در روزنامه های این کشور و در میان تصمیم گیرندگان این کشور آنچه به یادمان می آورد جنگ ویتنام است. اینها برای آمریکا ذلالت است.
شما به آمریکا می گویید ما از کشورمان حمایت نمی کنیم و می خواهیم آمریکا از لبنان حمایت کند؟ آیا با وعده های آمریکا و با حمایت های آمریکا می خواهید از کشور حمایت کنید؟ آنانکه در لبنان به تضمین ها و وعده های آمریکا دل بسته اند، تصویری از افغانستان را ترسیم می کنند. اما ما و به گواه جانبازان جلسه، با تمام توان معتقدیم آنکه می تواند از لبنان حمایت کند، خود لبنانی ها هستند، آنکه از لبنان حمایت می کند از مردم، از ارتش و از مقاومت لبنان است و جز این نیست. از سال ۲۰۰۶ تا به امروز چه کسی از لبنان حمایت کرد؟ چه کسی مانع حملات دشمن اسرائیلی به لبنان شد؟ چه کسی؟ دولت آمریکا؟ غرب؟ جامعه بین الملل؟ اتحادیه عرب؟ یا گام های شرافتمندانه این مجاهدان قهرمان که از روستاها و شهرهای خودتانند حامی کشور بودند؟ اینان بودند که با جانشان از کشور حمایت کردند و تا آخر نیز حمایت می کنند. این در حوزه امنیت بود اما در حوزه اقتصاد نیز هم همین است.
کشوری که با کمک کشورهای دیگر ادامه حیات می دهد نمی تواند آزاد و مستقل باشد، چنین کشوری ارباب نیست بلکه رعیت است زیرا وقتی با کمک دیگران زنده ای یعنی شیر کمکها در دست دیگری است و می تواند وقتی تشنه ای شیر را ببندد تا تو را تسلیم کند، تا افسار کشورت را در دست داشته باشد.
سیاست های مالی و اقتصادی را در طول چهل سال گذشته دیدیم، هر دولتی که روی کار آمد و با همین سیاست ها جلو رفت یعنی در روی همان پاشنه چرخیده است. لبنان به کشور خدمات دهنده ،که خود با کمک دیگران نفس می کشد تبدیل شد، بخش کشاورزی نابود شد، بخش صنعت و هر بخش تولیدی دیگر از بین رفت و ما وابسته به خارجیم، یعنی آنان کاری کردند که کشور وابسته به خارج باشد. در چنین شرایطی می توانند تو را محاصره کنند، اختیار فرودگاه، بنادر، گردشگری و ...در کشورت را به دست داشته باشند.نظام بانکی تو را با چشم به هم زدنی به بن بست برسانند. وقتی بخش کشاورزی و صنعتت از بین رفت و چیزی برای خوردن یا پوشیدن نداری و برای زندگی به واردات وابسته ای، یعنی در حوزه سیاسی به وام های خارجی تکیه داری و این امر سبب فروپاشی بیشتر و بیشتر می شود. پس اولویتات باید تولید باشد، کشاورزی و صنعت باشد، باید به اقتصاد تولید محور تبدیل شد. وقتی به خارج تکیه کنی این می شود که امروز آمریکا میلیونها افغان را گرسنه، تشنه، دست بسته و آواره در صحراها و مرزها رها کرده است. آیا ما تنها به این دلیل که برخی در داخل خواستار دنباله روی از آمریکا و غربند، می خواهیم لبنانمان اینگونه باشد؟ چنین نیست، ما تنها عبد و بنده خداییم و به مردم خود، به نخبگان و اندیشمندان خود و به اراده خود ایمان داریم و میتوانیم بر شرایط و دشواریها فائق آییم، اما رسیدن به این هدف نیازمند همکاری و مسئولیت شناسی است.»