انسا ن کامل کیست؟
امام علی (ع) نخستین وصف انسان کامل را تواضع و فروتنى ذکر کرده است
انسان کامل، و برخوردار از برترین فضائل اخلاقی عنوانی است که از دیرباز مورد توجه بوده و نه تنها اندیشمندان و فلاسفه در این وادی وارد شده و کتابهایی نوشته اند بلکه برای عموم مردم هم جاذبه زیادی داشته است و با اینکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازهای می آفرینند و لوازم و ابزار جدیدی در اختیار می گذارند ولی همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسایل و ابزار برهند و مجال اندیشه و بازگشت به خویشتن خویش را دریابند، در جاذبه این آرمان قرار گرفته و دوست میدارند که اگر بدان جایگاه رفیع نرسیده لااقل سیمای او را به تماشا بنشینند و از حال و هوای او برخوردار گردند.
امام علی علیه السلام ضمن بیان ویژگی های انسان کامل این گونه می نویسند که:
«خوشا به حال کسى که در نزد خود کوچک (و متواضع) است (و در نظر مردم بزرگ و عزیز)»;
(طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ)
امام(علیه السلام) نخستین وصف را همان تواضع و فروتنى ذکر کرده است، زیرا مى دانیم تکبّر که نقطه مقابل آن است سرچشمه انواع گناهان است. نخستین معصیتى که در زمین شد تکبّر شیطان بود که منشأ همه بدبختى ها براى خود و دیگران گردید.
در بعضى از دعاهاى ماه مبارک رمضان همین مضمون به صورت یک دعا و درخواست از خداوند آمده است; مرحوم سید بن طاووس در دعاى روز هفدهم ماه مبارک رمضان چنین نقل مى کند:
«اللّهُمَّ لاتَکِلْنی إلى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْن أبَداً... وَفِی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی أعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی;
خداوندا! هرگز لحظه اى مرا به خودم وامگذار... و مرا در درون خود کوچک و متواضع کن و در نظر مردم مرا بزرگ دار».(1)
سپس در دومین وصف مى فرماید:
«و خوشا به حال کسى که کسب و کار او پاک و حلال باشد>> ( وَ طَابَ کَسْبُهُ )
مى دانیم یکى از عوامل موفقیت و نشاط عبادت و استجابت دعا کسب حلال است تا آنجا که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْیَطِبْ مَکْسَبَهُ;
کسى که خوشحال مى شود از این که دعایش مستجاب گردد باید کسب خود را پاک و حلال کند».(2)
شبیه همین معنا با عبارت دیگر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است:
«مَنْ أَحَبَّ أنْ یُسْتَجابَ دُعائُهُ فَلْیَطِبْ مَطْعَمَهَ وَمَکْسَبَهُ».(3)
حضرت در سومین وصف مى فرماید: «خوشا به حال کسى که باطن او پاک و صالح است
(وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ )
صلاح باطن عبارت از خلوص نیت، پاکى فطرت و خیرخواهى براى همه انسان هاست. از آنجا که اعمال و اقوال انسان تراوشى از صفات درونى اوست، کسى که درونى پاک داشته باشد اعمال و رفتار و اقوالش نیز پاک و شایسته است.
فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دلیلى است که انسان بر زبان جارى مى کند که بسیارى از آنها آلوده به غیبت، تهمت، پخش شایعات و گناهان دیگر است. به همین دلیل در دستورات اسلامى، حفظ زبان یکى از مهم ترین نشانه هاى ایمان و اخلاق شمرده شده است
در چهارمین وصف مى فرماید: «و خوشا به حال کسى که اخلاق او نیکو است»; (وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ)
«خلیقة» که به معناى خلق و خوست دو گونه تفسیر شده است: بعضى آن را به معناى خلق و خوى باطنى تفسیر کرده اند که اشاره به کسانى است که باطنى پاک دارند و به کسى شر نمى رسانند.
بعضى نیز آن را به معناى برخورد خوب و گشاده رویى با مردم تفسیر کرده اند و معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد، زیرا در جمله قبل «صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ» به حسن باطن اشاره شده بود، بنابراین جمله مورد بحث اشاره به حسن ظاهر و برخورد خوب با مردم است.
حُسن خلق به اندازه اى در اسلام اهمیت دارد که در بعضى از روایات، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان «نصف دین» معرفى شده است: «حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّینِ» و در ادامه این حدیث آمده است: کسى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله)سۆال کرد: برترین چیزى که خداوند به فرد مسلمانى داده است چیست؟ پیغمبر اکرم فرمود: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنِ».(4)
انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان از مهم ترین امورى است که بر آن تأکید فراوان شده است
در پنجمین فصل فرموده است: «و خوشا به حال کسى که اموال اضافى خود را در راه خدا انفاق مى کند»;
(وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ)
انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان از مهم ترین امورى است که قرآن کریم و روایات اسلامى بر آن تأکید فراوان کرده اند و اگر تنها آیات مربوط به انفاق، جمع آورى و تفسیر شود، کتاب قابل توجهى خواهد شد. مثلا: قرآن کریم انفاق را به بذر پربارى تشبیه کرده که در زمین مستعدى افشانده شود و از یک تخم، هفتصد تخم یا چند برابر آن عائد گردد:
(مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة) (5(
و در آیه اى دیگر، رسیدن به مقام والاى نیکوکارى را مشروط به انفاق از اموالى که مورد علاقه انسان است کرده است:
(لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ).(6)
جالب این که در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور داد گوسفندى (براى قربانى و انفاق بر نیازمندان) ذبح کنند (همه آن ـ جز کتف گوسفند ـ را انفاق کردند) پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: چه چیزى از این گوسفند باقى مانده است؟ عایشه گفت: تنها کتف آن; پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: (چنین نیست) «بَقِىَ کُلُّها غَیْرَ کِتْفِها; تمام آن باقى مانده جز کتفش»(7) قرآن نیز مى فرماید: «(مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد شماست از میان مى رود و آنچه نزد خداست باقى مى ماند».(8)
یکى از عوامل موفقیت و نشاط عبادت و استجابت دعا کسب حلال است تا آنجا که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْیَطِبْ مَکْسَبَهُ; کسى که خوشحال مى شود از این که دعایش مستجاب گردد باید کسب خود را پاک و حلال کند»
در ششمین جمله مى فرماید: «خوشا به حال کسى که سخنان زاید زبانش را نگه مى دارد
( وَأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ. )
فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دلیلى است که انسان بر زبان جارى مى کند که بسیارى از آنها آلوده به غیبت، تهمت، پخش شایعات و گناهان دیگر است. به همین دلیل در دستورات اسلامى، حفظ زبان یکى از مهم ترین نشانه هاى ایمان و اخلاق شمرده شده است.
از این رو، در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لایَسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّى یَخْزُنَ لِسانَهُ; هیچ کس از گناهان محفوظ نمى ماند مگر این که زبانش را حفظ کند».(9)
در هفتمین جمله حکمت آمیز مى فرماید: «خوشا به حال کسى که آزار او به مردم نمى رسد»;
(وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ)
در احادیث مکرّر آمده است که: با ایمان کسى است که مسلمانان از شر او در امان باشند.(10)
آری مطالبی که بیان شد فقط قسمتی از برترین ویژگی هایی است که یک انسان برای تکامل روحی خود و رساندن خویش و دیگران به آرامش باید از آن برخوردار باشد و به نظر می رسد با اینکه کاری سخت و دشوار است اما می توان با اراده و پافشاری بر آنها به این فضائل دست پیدا کرد.
=============================
پی نوشت:
(1). اقبال الاعمال، ج 1، ص 306. مرحوم علاّمه مجلسى نیز آن را در بحارالانوار، ج 95، ص 48 آورده است.
(2). کافى، ج 2، ص 486، ح 9 .
(3). بحارالانوار، ج 90، ص 372.
(4). بحارالانوار، ج 68، ص 393، ح 62.
(5). بقره، آیه 261 .
(6). آل عمران، آیه 92 .
(7). نحل، آیه 96 .
(8). کنزالعمّال، ح 16150 (طبق نقل میزان الحکمة).
(9). تحف العقول، ص 298.
(10). همین معنا در خطبه همام به صورت دیگرى آمده بود (پیام امام امیرالمۆمنین(علیه السلام)، ج 7، ص 681) و در بحارالانوار، ج 14، ص 320، ح 23 و ج 64، ص 60، ح 3.
۰۹۱۲۷۵۴۸۷۵۹
۰۹۳۶۲۵۱۳۳۰۰