اینکه چرا مردم به سفر میروند و اینکه چرا مکان مشخصی را برای سفر انتخاب میکنند، دو مقولهی کاملا متفاوت است. در پاسخ به پرسش نخست، ارضا خواستهها و نیازهای انگیزشی افراد ملاک عمل است و در پاسخ به پرسش دوم، عوامل جذب مقصد نسبت به خواستهها و نیازهای انگیزشی افراد.
گردشگران با انگیزههای متفاوتی اقدام به سفر میکنند و مقاصد گردشگری، با در کنار هم قرار دادن عناصر مختلف، اقدام به تشویق گردشگران برای انتخاب آنها بهعنوان مقصد سفر مینمایند. عوامل اجتماعی، فرهنگی و هنری، جاذبههای مکانی، گستردگی مسیرها، شرایط جغرافیایی و آبوهوایی از جمله عوامل اصلی جذب گردشگر به حساب میآیند. در کنار این موارد، شناخت و توجه به خواستهها و نیازهای انگیزشی گردشگران و فراهم کردن امکانات ملموس و ناملموس، امنیت، آرامش و آزادی و نحوهی معرفی و ارایهی این امکانات، از جمله بایدهای بازاریابی در مقاصد گردشگری به حساب میآیند.
از آنجا که گردشگری در بستر جامعه صورت میپذیرد، نوشتن نسخهای واحد برای همهی مقاصد گردشگری و فرهنگهای متفاوت وجود ندارد، در نتیجه جهت تدوین برنامهی بازاریابی برای هر مقصد گردشگری، نیازمند پژوهشهای اختصاصی در خصوص نیازهای انگیزشی گردشگران با توجه به پتانسیلها و زیرساختهای مقاصد گردشگری نظیر عوامل اجتماعی، فرهنگی و هنری، ساختار جمعیت، جاذبههای مکانی، شرایط جغرافیایی و آب و هوایی و … میباشیم.
در ساختار بازاریابی گردشگری در دنیای امروز، شاهد همکاری عموم اقشار جامعه (بهعنوان یک نیاز) با بخشهای خصوصی، عمومی و دولتیِ متولی امور گردشگری هستیم. در نتیجه توجه به نقش و نیاز به بهرهمندی همهی مجموعهها (عموم اقشار جامعه و متولیان امور گردشگری) در ساختاری سیستمی، از ویژگیهای ساختارهای بازاریابی موفق گردشگری میباشد.