
شاید این مسئلهای که میخوام بیان کنم، مسئلهای رایج و بهگونهای جا افتاده باشه.
کمبود زمان مخاطب مانع از مطالعه کامل مقدمه میشه!
امروزه خیلی میشونیم و حتی خودمون تجربه کردیم که مخاطب حوصله کمی نسبت به مطالعه متن (مقاله) داره، اما آیا این تفکر درسته؟ ببینید دوستان، تا حد زیادی بله درسته، اما کجا و در کدام رساله گفته شده که مقدمه مقاله، به بیحوصلگی مخاطب ختم میشه؟
مقدمه مهمترین بخش محتوای متنی به حساب میاد؛ به شرطی که:
فقط و فقط در مورد موضوع اصلی بنویسیم: گاهی وقتها برای اینکه بریم سر اصل مطلب زمین و زمان رو بههم پیوند میزنیم تا بتونیم ارتباطی ایجاد کنیم؛ این اشتباهِ محضه!
از این نترسیم که اصل مطلب بدنه مقاله، در همان ابتدای کار و در مقدمه لو بره! در واقع باید همین اتفاق بیوفته. اگه بتونیم کاری کنیم که مخاطب وبلاگ (تأکید میکنم، مخاطبان وبلاگ وبسایتها)، زودتر به پاسخ سوالش برسه بهترین کار رو کردیم.
اینجا یه تبصره میزنیم به نکته فوق:
اگر بعضی موضوعها قابلیت این رو ندارن که در یک بند توضیحات کافی درموردشان ارائه بشه، دستکم باید در مقدمه حس نیاز به مطالعه مقاله حاضر رو ایجاد کنیم.
یعنی چی؟
سادهتر بخوام بگم، یعنی برخی موضوعها مثل قیمت یک محصول، نحوه خریدش، معرفی یک ویژگی خاص و مزیت آن و مواردی از این قبیل هستن که در یک بند (پاراگراف) خلاصه میشن؛ ولی برای بعضی از موضوعهای تحلیلی، علمی، پژوهشی و ... امکانپذیر نیست.
در این حالت باید چه کنیم؟
باید سعی کنیم سرچشمههایی از بخشهای مهم مقاله رو در مقدمه ارائه بدیم و در عین حال که برخی نکات مهم مطرح میشه، سوالهای مختلفی هم تو ذهن مخاطب شکل بگیره که ترغیب بشه ادامه مطلب رو مطالعه کنه.