میم.ه أبوقینوس
میم.ه أبوقینوس
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

جهان بین کیست، جهان بینی چیست و اصلا چرا؟

«جهان‌بینی» یا به قول فارسی‌زبان‌ها «ایدئولوژی» چیز خوبی است. مدیونید اگر فکرکنید نویسنده گزاره جالب‌تری برای شروع نداشته و از تنگی قافیه، چنین به جفنگ آمده؛ این وصله‌ها ابدا به ما نمی‌چسبد. اصلا با درز و شکاف‌هایی که ما داریم، این‌جور وصله‌ها از ما دردی دوا نمی‌کنند، پس نچسبانید خواهشا! به‌هرحال، شاید از خودتان بپرسید جهان‌بینی اصلا یعنی چه؟ برخلاف تصور بعضی‌ها، جهان بینی، ربطی به بینی افراد ندارد؛ یعنی جهان‌بینی کسی نیست که بینی‌اش به اندازه جهان بزرگ باشد، تا حدی که کهکشان‌ها، ستاره‌ها و صدالبته زمین نُقلی خودمان را به طرفة البینی (!) با یک نفس عمیق به داخل یکی از دو سیاهچاله دماغش دَرونْکِش (یا همان اسنیفِ عزیزانِ فارسی‌زبان) کند! جهان بینی به مجموعه‌ای از باورها و تصوراتی گفته می‌شود که از حقایق جهان در ذهن افراد وجود دارد. (v.behasht : اگر متوجه این تعریف نشده‌اید عدد یک را با هشتگ #در_خانه_بمانیم به سامانه زیر پیامک کنید.) به زبان ساده، جهان‌بینی یعنی بینش ما از جهان. شاید بپرسید: ها ایکه وَگفتی، به چه دردی می‌خورد حالا؟ می‌شود آن را خورد؟ می‌شود آن را پوشید؟ می‌توان در شب‌های دلتگی سر روی شانه‌اش گذاشت و زار زار گریه کرد؟ این مورد آخر را مطمئن نیستم ولی جواب دو مورد قبلی، بله نیست. البته، خیرِ خیر هم نیست. یعنی نمی‌توان جهان بینی را خورد، ولی می‌توان آن را به خورد دیگران داد. نمی شود آن را پوشید ولی می‌شود آن را به شکل کلاه درآورده و بر کلّه‌های بی‌مغز گذاشت. از تخیّلات غیرقابل هضم و حرف‌هایی که بوی دردسر می‌دهند بگذریم. به بیان ساده‌تر، جهان بینی هر فرد، جوابی است که آن فرد به سوالِ «چی درسته، چی غلط؟» می‌دهند. سوالی بی‌سر و ته، با بی‌نهایت جواب مختلف. می‌شود از هر جاندار ذ‌ی‌شعوری این سوال را پرسید و جوابی به غایت دهان‌پُرکن شنید؛ مخصوصا اگر آن جاندار ذی‌شعور خطّی آزادی-علوم باشد! جالب این‌جاست، حتی آن جانداری که می‌گوید «من به هیچ چیزی باور ندارم»، درواقع باورش «نداشتن هیچ باوری» است. بامزه شد، نه؟ بامزه‌تر اینکه روزگاری فلاسفه، هر روز با کلی قر و غمزه یک مدل جهان‌بینی با یک «ایسم» جدید تولید و تضمین می‌کردند، این دیگر آخرین فرمول رهایی بشر از مشکلات و راه رسیدن به سعادت ابدی و کلیدِ (...آخ...) حل مشکلات جوامع بشری است. در حالیکه، فقط یک نگاه گذرا با پلک نیمه‌باز از سیمای کلی اوضاع جهان کافی است که با این واقعیت تلخ مواجه شویم با جهان ایده‌آل فلاسفه -از افلاطون جمهوری‌خواه تا مارکس سوسیالیست- فرسنگ‌ها فاصله داریم و به فیلسوفان، این دغدغه‌مندان عزیزِ اندیشه‌ورز، باید در کمال احترام بگوییم: زرشک! ببینید که کلید‌هایی (...آخ...) که برای گشودن قفل مشکلات بشری ساخته‌اید، یا در قفل نچرخیده، یا گیر کرده و یا شکسته‌اند!
سوال دیگر این است؛ حالا که بشرِ به خاک سیاه نشسته با کلی ایدئولوژی «ایسم» و رسم‌دار خود خاک مناسبی به سر خودش نریخته، آیا نباید خاک دیگری را با آن‌ قاطی کنیم و به سر بشریت ریخت؟ مثلا، التزام به باورمندی خویش به جهان‌بینی، اهتمام به رشد عقلانی و فکری و دست نکشیدن از ایده‌آل‌ها تحت هیچ شرایط ایجابی؟ (v.behdasht: اگر این عبارات را متوجه نشدید، عدد دو را با هشتگ #کرونا_را_شکست_می‌دهیم به سامانه زیر پیامک کنید.) بگذارید با یک مثال حرفم را جا بیندازم. مثلا اعتقاد به خدا در جهان‌بینی شخصی بسیاری از افراد مشترک است. اگر برحسب تصادف، از یک جامعه آماری به شدت تصادفی، تصادفا از تیمور، ترامپ و تتلو بپرسید: جهان را چه کسی آفریده؟ هرسه بدون درنگ در کمتر از یک ثانیه جواب می‌دهند: «خدا!» البته، شاید ترامپ بگوید: «ذِ گاد» و تیمور مشتی اصوات به ظاهر بی‌معنی به زبان مغولی تولید کند، ولی در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی‌شود. اگر در ادامه ازشان بپرسیم، پس اگر خدایی هست، (چه مرگتونه؟ چه مرگتووونه؟) این‌همه جنایتی که در حق ایران، جهان و موسیقی کرده‌اید برای چیست؟ مگر به خدا باور ندارید؟
ممکن است ترامپ شانه بالا بیندازد، تتلو مشتی اصوات بی‌معنی تولید کند و تیمور ازمان دور شود، در حالیکه تصادفا شمشیرش را داخل سوال‌دانمان جا گذاشته...! پس، باور یک «ایسم» و در ذیل آن باور داشتن به خدا، برای اصلاح جوامع بشری و ساختن جهان ایده‌آل، کافی نیست که حتی نمی‌شود با آن تا بقالی سر کوچه رفت! یک همت مردانه و عزم راسخ باید که چرخ ناچرخ بر وفق مراد را، برهم زند که متاسفانه، آدمیان در این زمان یا کیسه جهان‌بینیشان سوراخ است یا کمر همتشان خم! به همین دلایل است که از اوضاع جهان بوی بهبودی به مشام نمی‌رسد. علی‌الخصوص حالا که کَکِ کُرونا افتاده به تنبانمان و رایحه دل‌نشین وایتکس و الکل هوش و حواس از سرمان برده...
به‌هرحال، جهان‌بینی چیز خوبی است؛ که اگر خوب نبود، به تعداد جاندارهای دنیا -دقیقتر بگویم- به تعداد جاندارهای ذی‌شعور دنیا جهان‌بینی نداشتیم. داشتنش هم لازم است، ولی کافی نه؛ که اگر کافی بود...

طنزکروناایدئولوژیفلسفهنویسندگی
در کرمان «قینوس» به چرندیات گویند، «أب» هم که مشخص است...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید