داشتم به آسمون نگاه میکردم ابر بزرگی که خاکستری پوشیده بود و معلوم بود که حسابی دلگیره در حرکت بود . کجا میرفت ؟ از غرب بهشرق . دنیال چی میگرده تو شرق ؟ شایدم دلگیر نیست فقط یکم خسته است شاید انقدر راه رفته بود خسته بود شاید از راه دوری اومدهاز فراز دریاها کوه ها . واقعا ابر ها مثل جهانگرد میمونن شاید خیلی جاها رو دیدن از خیلی جاها گذشتن هی بزرگ و بزرگتر شدن . مقصدشون کجاست ؟ مقصدی ندارن زندگیشون همین لحظه است زندگیشون مسیر حرکتشونه به این فکر کردم برای ما هم هدفی وجودنداره همه چی مسیریه که داریم میریم . فقط از کدوم مسیر داریم میریم از کجا بدونیم مسیرمون درسته ؟ کاش یه راهنما یه چراغمسیرمون رو روشن میکرد تا ببینیم کجا داریم میریم تو همین فکرا بودم ابر رفت و رفت ... با رفتنش اجازه داد ماه آسمان رو روشن کنه . ما هم باید بریم و بریم . تو مسیر ماه مسیرمون رو روشن میکنه . ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه ماه آسمان دلمون رو روشن میکنه و نشونمیده کجا باید بریم .
تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس خـود راه بگویدت که چـون باید رفت
#آیدا_نوشته
۲ اردیبهشت ۱۴۰۰