تاریخ: مراسمهایی بوده که مهملسراها دور شاه جمع میشدن و مهمل میگفتن. بعد اگر شعرشون معنا داشت شاه اونها رو تنبیه میکرد. گاهی هم شعر شاعر فلکزده واقعا معنا نداشته ولی یه شاعر دیگه برای این که خودش جایزه رو ببره (بله! شاههایی وجود داشتند که برای مهمل جایزه میدادند) شروع میکرده به تفسیر بسیار عمیق و فراطبیعی به طوری که شاه سادهدل قصّهی ما چون نمیفهمیده این چی میگه و روش هم نمیشده که به تفسیر دریوری اون اعتراض کنه، میگفته «احسنت!» و اون مهملسرای بیچاره که واقعا شعرش معنایی نداشته رو دو بار مجازات میکرده، یکی چون استعدادِ مهمل گفتن نداشته، یکی دیگه چون وقت شاه رو با چرتنگفتن تلف کرده!
من: البته این داستان من اونقدر هم خالی از معنی نیست و میشه گفت من شایستهٔ مجازاتشدن هستم که ادعای مهمل بودن اون رو کردم. ولی اونقدر هم معنا و هدف و پند آموزندهٔ واضحی نداره که بشه اسمش رو یه شعر یا یه داستان گذاشت.
خسان و ناکسان رفتند و مردند
سوار اسبشان من را نبردند
چه بس زنها که آنها ناشیانه
به مردان تبه دلها سپردند
به من گفت او الا شاه جهانم
«غذا پختم ولی آنها نخوردند»
بگفتم «باک تو باشد از آن که
ببینی زحمتت را کم شمردند»
ننم گوید که من چیزم، فلانم
«چو انگوری که آن را هِی فشردند
همی بیجان همی بیحسّ و حالی
ولی مردان عاقل هم نمردند
چنان رستم بباشند در نبردی
و چون ورزشگزارِ خوش رکوردند»
شدم آزرده از بار نصیحت
به اندامم یه کتشلوارِ کُردند
زدم رفتم به در از خانه آخر
چو تیم من درونِ PES نبردند
شمای مخاطب: چه وزن آشنایی! من این وزن رو توی کدوم شعر دیدم؟
بابا طاهر:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم
من: این وزن به وزن دوبیتی مشهوره و توی دوبیتیها از اون استفاده میشه.
دیگه چی؟ دیگه اینکه بر خلاف پست قبلم، این اوّلین پست من نیست!
پست قبلی:
https://virgool.io/@AinSinDal/%D9%85%D9%87%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D8%B3%D8%AF-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%B1-uxfssw1rmnwj