ویرگول
ورودثبت نام
...
...
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

بعد از یک شب خوب

الان دیگر چند سالی میشود که خیلی از اوقات این حالت را دارم:

با دوستانم بیرون میروم، میگوییم و میخندیم و کیف میکنیم و خلاصه همه دنیا را حریفیم، ولی وقتی به خانه بر میگردم، رنجور و افسرده ام. گویا غم عالم روی دوشم است. البته این حس دائمی نیست و معمولا فردا صبحش احساس خاصی ندارم. فکر کنم علتش بخاطر تفاوت محیط است. وقتی از آن محیط فعال و خلاق و خوش، ناگهان، به سکون و سکوت خانه میرسم، اذیت میشوم. مثل همان حالت بعد از پایان یک مهمانی. بعد که مهمان ها میروند، خالی بودن مبل‌ها و بشقاب‌ها، بیشتر دیده می‌شوند.


مهمونیدوستیتا حالا دقت کردین؟جدی نگیریدمگه همیشه باید نیم‌فاصله ها رو رعایت کرد؟
جستجوگر، کمیت مهم‌تر است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید