الان دیگر چند سالی میشود که خیلی از اوقات این حالت را دارم:
با دوستانم بیرون میروم، میگوییم و میخندیم و کیف میکنیم و خلاصه همه دنیا را حریفیم، ولی وقتی به خانه بر میگردم، رنجور و افسرده ام. گویا غم عالم روی دوشم است. البته این حس دائمی نیست و معمولا فردا صبحش احساس خاصی ندارم. فکر کنم علتش بخاطر تفاوت محیط است. وقتی از آن محیط فعال و خلاق و خوش، ناگهان، به سکون و سکوت خانه میرسم، اذیت میشوم. مثل همان حالت بعد از پایان یک مهمانی. بعد که مهمان ها میروند، خالی بودن مبلها و بشقابها، بیشتر دیده میشوند.