...·۲ سال پیشمیچرخم پس هستمشما را نمیدانم، ولی برای من صدای ماشین لباسشوییمان از آرامبخشترین صداهای دنیا بود. هر وقت که این هیولا کار میکرد، غذای خوبی میداشتیم…
...·۲ سال پیشبعد از یک شب خوبمهمانی تمام شده، سریعتر ظرفها را آب بکشید، چون ممکن است کثیفیشان ماندگار شود.
...درچالش هفته·۲ سال پیشبرای یار غاراین نامه را مدتها قبل نوشتهبودم. نامهای کوتاه به دوست صمیمیام که هرگز به دستش نرسید. یعنی خودم نخواستم برسد، چون گفتن اینجور حرفها شج…
...·۲ سال پیشدر میان یادداشتهاامشب برای اولین بار فهمیدم که ۴۰ سال پیش، دوستان پدربزرگ پدری ام(باباحاجی)، او را گول زدهاند و دسترنج چند ماه کارگریاش در تهران را دزدید…
...·۳ سال پیشاین خاطره بوی نان میدهدوای خدا، بوی نان پختن میآید. دیوانهاش شدم. یاد آن روز هایی افتادم که شب را خانهی مادربزرگم میخوابیدم و صبح با بوی نان پختن از خواب بیدار…