Emily
Emily
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

درس اول: من عادی نیستم!

بعد از سالها،بالاخره به سراغ باشگاه ورزشی مورد علاقه‌ ی خود والیبال رفتم (توضیح کاملش را میدهم)

آنجا دختران زیادی باهم صحبت میکنند و از آنجا که گوش های بسیار تیزی دارم(۹۰ درصد اوقات برایم گران تمام می‌شود) همه ی صحبت هایشان را می‌شنوم.

دختران ۱۱ تا ۱۶ ساله تنها بحثی که دارند حماقت جنس مخالف در رابطه هایشان است،طول می‌کشد که انقدر صمیمی شوم با کسانی راجب علایقم صحبت کنم! و اگر آنقدر صمیمی میشدم هم صحبت نمی‌کردم!

آخر قطعا من نه به لوازم آرایش و نه دوست پسر یا رابطه علاقه ای ندارم. و ترجیح میدهم از سنم به خوبی استفاده کنم!

مثلا من در باشگاه صد خود را میگذارم و بلا نسبت شما عین یک سگ ورزش میکنم،اما بقیه به ولگردی میگذرند.

من تایم خالی خود را با کتاب،فیلم،پادکست در میکنم اما بقیه با چت کردن و دیدن فیلم و موزیک ویدیو دوستان آسیای شرقی

من بازی میکنم و ته خوشگذرانیم چیت زدن در بازی است اما بقیه هروز با انسان هایی که یک هفته پیدا کردند به کافه ها،رستوران ها،سینما ها میروند.

حس من وقتی در جمع دختر های این چنینی هستم:
حس من وقتی در جمع دختر های این چنینی هستم:

یا مثلاً افراد این چنین که باید برایشان اسمی انتخاب کنم، بهشون میگویم دختران ابری.

دختران ابری با من فرق دارند،دوستان اکثرا فمینیست،حمایتگر اقلیت ها هستند در صورتی که من اکثرا برعکس این ها هستم.

دوستان ابری همیشه درحال تعقیب اخبار ربکا و مدگل و یک مشت یوتوبر و سلبریتی دیگر اند

نمی‌فهمم مشکل از من است؟

کسی که به فکر این است که در زندگی بقیه چه میگذرد آیا حواسش به زندگی،ارزوهای خودشان هم هست؟

لطفا به من بگویید که من عادی هستم یا خیلی وقت است در گذشته گیر کرده ام

چون اگر این کار ها نشان دهنده ی مدرن شدند است ترجیح میدهم بمیرم و در سال ۱۳۳۳ به دنیا بیایم🗽

متشکر از آنم که تا این جا خواندید✨





باشگاه ورزشیدوست پسراشتباهات
یک نویسنده ی ناقابل که مینوشت:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید