Emily
Emily
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

زنگ اخر

خستگی مشخص شده بود.
خستگی حتی معلم که میخواست زودتر ابادی را ببیند ابادی که امید به دیدنش قلب همه ی مارا به لرزه می انداخت..
امید مارا نگه میداشت اری امید به زنگ اخر که میتواند هزاران اسم داشته باشد زنگ ازادی یا....
زنگی که پس از خوردنش لبخندی به چهره ی همه می اید...


لبخندی که سال ها منتظر بود اب بدن خشک شود و بعد خودش را نشانمان دهد

ولی لبخند هم به یک امید انجا بود

امید به انکه همیشه همان جا باشد و دوستانش را ببید

امید که دیگر چشم اب بدن را خشک نکند

امید به انکه دم برج ازادی با <برای>شروین بخواند

ولی اینبار بدون ترس و ناراحتی

امید به اینکه وقتی دورش را نگاه کرد همه دوستانش

اینبار وقتی دورش را نگاه کرد

وقتی دورش را نگاه کرد وقتی دورش را نگاه کرد

همه دوستانش سر جایشان نشسته باشند...=)

بیا برای ان روز به لبخندمان اجازه ی استراحت بدهیم
بیا برای ان روز به لبخندمان اجازه ی استراحت بدهیم



زن زندگی ازادیمحسا امینیزنگ اخرازادیژن ژیان ازادی
یک نویسنده ی ناقابل که مینویسد از چیز هایی که می‌بیند،میشوند و می‌گوید:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید